من در حال حاضر دورهی آموزش مربیگری تئاتر کودک و نوجوان را زیر نظر یکی از بهترین اساتید این حوزه، آقای حسین فدایی حسین در اصفهان میگذرانم. خوشبختانه نه حوزهی هنر و نه حوزهی تربیت، هیچکدام حوزههایی نیستند که قلهای برای دستیابی به آنها وجود داشته باشد به خصوص پیوند این دو حوزه که در نمایش خلاق و تئاتر کودک و نوجوان نمایان است، بنابراین هر تجربه و هر مطالعهای که در این زمینه داشتم را به دور انداختم و با خیال راحت سر این کلاسها نشستم. ما از همان روز اول تکلیفمان را با دورهای که پیش رو داریم، روشن کردیم، قرار نبود اینجا کسی کارگردان تئاتر کودک و نوجوان شود. ما باید برای هدف بزرگتری تلاش میکردیم، ما باید مربیگری نمایش خلاق کودک و نوجوان را یاد میگرفتیم. این برای من که تمام تمرکز چند ماه گذشتهام را بر روی این حوزه گذاشته بودم، بهترین خبر ممکن بود. اگر بخواهیم یک تعریف کوتاه و مفید از نمایش خلاق داشته باشیم بر اساس تعریف حسین فدایی حسین نمایش خلاق به فعالیت نمایشی فرایند محور مبتنی بر مشارکت جمعی و خلاقیت با هدایت مربی گفته میشود. همین که ابتدای تعریف کلیدواژهی فرایند محور میآید، همه چیز مشخص میشود. اینجا قرار نیست، مربی کارگردان شود و نمایشی با بچهها به روی صحنه ببرد. اگر هم این اتفاق افتاد، هدف اصلی چیز دیگری بوده است. مربی از فعالیتهای نمایشی برای پرورش خلاقیت، تقویت قدرت تفکر، تقویت مهارتهای اجتماعی و... استفاده میکند. میتوانم بگویم فعالیتهای نمایشی فرایند محور به دلیل خاصیت سرگرمکنندگی، آرامشبخشی، نقش اصلاحی و بسیاری دیگر از کارکردهای اختصاصی که در حوصلهی این نوشته نمیگنجند، نسبت به تئاتر کودکان از ارزش و جذابیت بیشتری برای بچهها برخوردار است. من بعد از این بارها و بارها به نمایش خلاق و فعالیتهایم در این حوزه خواهم پرداخت، پس با خیال راحت ادامهی این گزارش را بخوانید.
کلاسها خیلی خوب شروع شد و همچنان روند خوب خود را حفظ کرده است. من شیوهی مربیگری خیلیها را دیده یا خواندهام و خودم هم از آنها یاد گرفتهام اما اینجا تفاوت آشکاری بین یک مربی معمولی و یک مربی آموزش دیدهی نمایش خلاق است. حداقل حرفی که میشود در مورد یک مربی معمولی زد، این است که او نمیتواند از تمام ظرفیت نمایش خلاق استفاده کند و به تعداد زیادی از هدفها یا دست پیدا نمیکند و یا آنها را نیمه تمام رها میکند. وقتی برنامهی درسی یک مربی آموزش ندیدهی نمایش خلاق را نگاه می کنیم (اگر برنامهای داشته باشد.) متوجه میشویم، بدون در نظر گرفتن خیلی از پارامترها، بازیها و فعالیتهای نمایشی را بدون منطق و استدلال در کار خود استفاده میکند که این ارزش و اهمیت بازیها و فعالیتهای نمایشی را تا حد زیادی پایین میآورد و از تاثیر آنها میکاهد. مربی شاید طی ساعتها و جلسات طولانی مدت، تلاش فراوانی برای به دست آوردن یک هدف تربیتی کند اما نه تنها این هدف محقق نمیشود، بلکه کلاس هم طراوت و تازگی خود را از دست میدهد و منجر به شکست میشود.
بعد از دو جلسه آموزش، قرار شد برای جلسهی سوم یک کارگاه نمایش خلاق آزمایشی با مربیگری یکی از بچهها داشته باشیم. فکر کنم در بین همهی بچهها، تجربهی من از همه کمتر باشد، بقیه هم در زمینهی تئاتر کودک و نوجوان و هم نمایش خلاق موفقیتهای خیلی زیادی دارند اما این دلیل نشد که من خودم را دستکم بگیرم و تجارب جذاب و ارزشمند خودم را فراموش کنم. هرچند دوست نداشتم برای دفعهی اول مربی شوم اما وقتی دیدم هیچکس مایل به این کار نیست، خودم داوطلب شدم. من تقریبا یک روز وقت داشتم تا برای کارگاه آماده شوم و نیم ساعت هم زمان این کارگاه بود. حتما انتظار دارید بعد از این داستان یک تلاش خستگیناپذیر و یک موفقیت بزرگ را بشنوید اما من خیلی با غرور پا به میدان گذاشتم. من چندین ماه بود که در این زمینه مطالعه و تحقیق کرده بودم و البته بیتجربه هم نبودم، پس دلیلی نداشت از پس این کار برنیایم. کلاس باید ساعت نه و نیم صبح جمعه شروع میشد اما تاخیر زیادی داشت. خوشبختانه برخلاف تصورم استاد فدایی حسین از همان آغاز کلاس حضور داشت و این من را برای داشتن یک کارگاه خوب امیدوار کرد.
من کارگاه را با چهار نفر شروع کردم اما تا آخر وقت تعدادمان تقریبا به پانزده نفر رسید. خیلی دقیق و حسابشده مرحله به مرحله پیش رفتم و تمام بازیهایی را که باید با بچهها کار میکردم، انجام دادم اما متاسفانه اینجا یک مسالهی بزرگی وجود داشت، کلاس باید ساعت 10 تمام میشد اما تمام نشد و ایدهها و بازیهای من ته کشید. این را فراموش نکنید شما حتی الههی حافظه و بهترین مربی نمایش خلاق جهان هم باشید، باز هم ممکن است در وقت نیاز بازیهایی که بلد هستید را به یاد نیارید. این را وقتی فهمیدم که استاد بعد از چندین سال فعالیت، دفترچههای بازیهایی که هر جلسه باید با ما کار کنند، نشانمان دادند. پس همیشه باید خیلی بیشتر از بازیهایی که قرار است کار کنیم، همراه داشته باشیم، چون ممکن است زمان کلاس تغییر کند و یا یک بازی جواب ندهد و مجبور شویم یک بازی دیگر جایگزین کنیم. تغییر مدت کارگاه و آماده نبودن من باعث یک سری تغییراتی در روند کلی شد. مثلا کمی بچهها را بیشتر آزاد گذاشتم تا از نظر و بازخورد آنها برای بازیهای بعدی استفاده کنم که البته این موضوع تاثیر خودش را در ارزیابی آنها از کار من گذاشت. همچنین در ارزیابی به این اشاره شد که من لحن و بیانم را متناسب با گروه سنی کودک و نوجوان تغییر ندادم که موافقم و این کاملا آگاهانه از طرف من اتفاق افتاد. به هر حال بچههای این کارگاه هیچ کدام در گروه سنی کودک و نوجوان قرار نداشتند و تصور چنین چیزی برای من غیرممکن بود. من با شناخت کامل از بچههای کلاس و چیزهایی که با هم یاد گرفتیم، این کارگاه را برگزار کردم که میتوانست در شرایط دیگر به شکل دیگری اتفاق بیفتد اما تک تک نقدهایی که به من شد را دوست دارم و از شنیدن آنها بسیار خوشحال شدم. هنوز چیزهای زیادی برای آموختن و تجربه کردن وجود دارد.