قبلا وقتی حرف از تئاتر آزاد میشد یاد نمایشهایی میافتادیم که یکی دو سانس از سالنهای سینمایی را در اختیار میگرفتند و برای مخاطبان مشخصی که به طور واضحی با مخاطبان سالنهای اصلی تئاتر تفاوت داشتند، نمایش اجرا میکردند. اما وقتی خصوصیسازی راهش را به تئاتر باز کرد، نوع مناسبات تغییر کرد به طوری که تئاتر آزاد اگر قبلا عصبانیت ده نفر از تئاتریها را برمیانگیخت، الان 100 نفر از تئاتریها را عصبانی میکند. حالا مگر چه اتفاقی افتاده است که در یک مدت نسبتا کوتاه دشمنان تئاتر آزاد به این تعداد رسیدهاند؟
وقتی پروژهی خصوصیسازی تئاتر ایران از اواخر دولت نهم به صورت رسمی شروع به کار کرد، گروههای نمایشی باید برای تامین بودجهی خود به جای ارگانهای دولتی به سراغ بنگاههای اقتصادی میرفتند. بدین ترتیب، سمتهای مختلفی مثل مدیر تبلیغات، تهیه کننده یا مدیر تولید بدون اینکه معنای علمی و دقیقی داشته باشد قارچ گونه در فضای تئاتر کشور پدید آمد. تعداد زیادی سالن خصوصی-استیجاری در مدت کوتاهی تاسیس شد، بازیگران سینما به تئاتر راه پیدا کردند و سالنها شروع به دریافت اجاره بها برای هر شب اجرا از گروههای نمایشی کردند. در چنین شرایطی هنرمندانی که نمیتوانستند در گیشه موفق شوند از دایرهی تئاتر کنار گذاشته شدند و جای خود را به دیگران دادند. گروههای نمایشی مجبور شدند بیشتر از قبل به خواست و میل جمعیت تماشاگر تئاتر بسازند که این چالش بزرگی برای آنها شد. آنها در نبود حمایتهای مالی از یک طرف باید در آثار خود تجدید نظر میکردند تا تماشاگران خود را حفظ و گروههای جدیدی را جذب کنند و از یک طرف باید با گروههای تئاتر آزاد که حالا هم برای تماشاگران و هم برای هنرمندان جذابیت بیشتری پیدا کرده بود، مقابله میکردند. اما من به چند دلیل معتقدم گروههای تئاتر آزاد هم نباید خیلی به موفقیتهای خود دل خوش کنند و اتفاقی که الان برای بسیاری از هنرمندان افتاده است، میتواند دیر یا زود برای آنها هم بیفتد:
به تاریخ نگاه کنید
به گذشته و اتفاقی که برای هنرمندان تئاتر آزاد افتاد، نگاه کنید. هنر اگر پشتوانه و اصالت نداشته باشد با آخرین ترفندهای روز، شوخیها و جذابیتهای بازاری نمیتواند به موفقیت برسد و مثل برف در آفتاب آب میشود.
دست بالای دست بسیار است
امروز شرایط از گذشته بسیار سختتر است و بازیگران بااستعداد و باریشه باید با شاخهای اینستاگرام و فضای مجازی رقابت کنند و چه کسی هست نداند هر روز یک نوبرانه از این بازار بیسامان به مردم معرفی میشود؟ فراموش نکنیم تفکر حاکم در تئاتر آزاد، تفکر سرمایهداری است و هنرمندی که در این تفکر نگنجد باید جای خود را با دیگری عوض میکند، حتی با یک شاخ دنیای مجازی! از طرف دیگر تئاتر آزاد با دور شدن از ویژگیهای تئاتر و نزدیک شدن به سرگرمی صرف، به صنعتی پا میگذارد که در آن حداقل میلیونها دلار برای تکنولوژی واقعیت مجازی آن هزینه میشود. آیا کسی میتواند پیشبینی کند ماجراجوییهای تکنولوژی و صنعت سرگرمی تا کجا ادامه پیدا میکند؟ من بعید میدانم!
تئوری مارشال
مارشال یک نظریهی جالب در اقتصاد هنر دارد که ما میتوانیم از آن در اینجا استفاده کنیم. کالاهای فرهنگی خصوصیت اعتیادآوری دارند که آنها را از دیگر محصولات مصرفی خانوار متمایز میکند. این ویژگی در تئاتر آزاد هم دیده میشود به طوری که برای قشر خاصی از مخاطبان، افزایش مصرف، مصرف بیشتر این دسته از کالا را که در اینجا تئاتر آزاد است به همراه دارد. بنابراین با افزایش تماشای این دسته از تئاترها علاقه برای تماشای آنها بیشتر میشود که این خبر خوبی برای دستاندرکاران این نوع تئاتر است. اما خبر بد این است که با اینکه در کوتاه مدت مطلوبیت عامل تعیین کننده قیمت در این تئاتر است اما در دراز مدت فقط هزینهی تولید، عامل تعیین کننده در برقراری تعادل پایدار بین عرضه، تقاضا و قیمت است. یعنی بالاخره به جایی خواهیم رسید- خصوصا در شرایط زمانی و جغرافیایی که ما به سر میبریم - که یا هنرمند به خاطر فشارهای مختلف مجبور به کنارهگیری از گروه خود میشود یا گروه به دلیل تفکر سرمایهداری خود و برای پایین نگه داشتن هزینهها مجبور به اخراج هنرمند و جذب فرد ارزانتری میشود.
بحثی که امروز مطرح شد، گسترهی وسیعی دارد که امیدوارم در آینده بتوانم به جنبههای دیگر آن بپردازم.
برای مطالعهی بیشتر:
خوشبویی، زهرا/ تعیین مرز بهینه مداخلات دولت در بازار هنرهای نمایشی: بررسی رابطه مداخله دولت و کارایی بازار در تئاترهای تهران/ پایان نامه/ دانشکده هنر و معماری- دانشگاه بینالمللی امام رضا/ تابستان 95
خیلنژاد- اشکان/ بررسی تاثیرات خصوصیسازی دولتی در تئاتر، بر رفتارها و مناسبات تولید تئاتر در ایران از 1388 تا 1394/ پایان نامه/ دانشکده هنر و معماری- دانشگاه تربیت مدرس/ 1395