بیایید بپذیریم که شرایط زندگی افراد در طول زمان تغییر میکند. چه در این «طول» با آنها در ارتباط باشید چه نباشید.
فرض کنید دوستی دارید که همیشه در مواقعی که از او میخواستید باهم به یک کافه بروید، قبول میکرده. حالا چند روزیست که بهزعم شما بهانه میآورد و میپیچاند!
این موضوع الزاماً نمیتواند به این خاطر باشد که او دیگر دلش نمیخواهد با شما وقت بگذراند یا تفریح کند. روزگار او میتواند تغییر کرده باشد و او این حق را دارد که برنامههای خودش را در اولویت قرار دهد.
سوای اینکه دوست یا حتی یکی از اعضای خانوادهتان، مطابق انتظارات شما عمل نمیکنند، میتواند علتهای زیر را داشته باشد. یکیشان را یا چندتایشان را:
بیایید تصور کنید با یک گرافیک دیزاینر دوست هستید. گاهی پیش میآمده که از روی محبت کارهای گرافیکی خودتان را به او میسپردید و دستمزدش را هم میدادید و او را هم خوشحال میکردید.
حالا مدتی گذشته و دیگر در جریان جزئیات زندگیاش نیستید و هنوز گمان میکنید با سپردن یک کار گرافیکی کوچک و پرداخت مبلغی پول، کار خودتان را راه انداختهاید و به او هم لطفی کردهاید.
این درحالی است که او حالا گرافیست یک شرکت بزرگ شده و وقت سر خاراندن ندارد. شما بدون اینکه از او بپرسید آیا فرصت انجام کار کوچک شما را دارد یا نه، او را با سابقۀ رفاقتتان لای منگنه میگذارید.
از بیرون به ماجرا نگاه کنید و ببینید چقدر اوضاع را برای دوستتان سخت کردهاید.
آدمها همیشه نمیتوانند یا نمیخواهند مطابق انتظارات و نیازهای ما رفتار و عمل کنند. کار بهتر این است که به وقت و مرزهای آنها احترام بگذاریم. همین!