بَهارک
بَهارک
خواندن ۲ دقیقه·۹ روز پیش

منِ بازیگر

این قسمت:به دکتر دروغ گفتم!
این قسمت:به دکتر دروغ گفتم!

خلاصه امروز نخواستیم تشریف فرما بشیم کتابخونه و درنهایت نتیجه شد نیمه شب شرعی به افق شهرِ y و ۶۰ صفحه زبان نخونده!🥴که خوندنش از منِ ساده ی آدم معمولی بر نمیاد!😒با توجه به تجربه اگه فردا برم رو امتحان از شدت علم و دانش و معلومات تک میشم! و به قول خانومِx میرم جز گروه تکاوران(:بله! تکاوران یعنی کسایی ک تک میارن...🤓

آنگه که کاسه ی چه کنم چه کنم سر گرفتم راحت طلبی درونم ندایی برآورد که: "امشب سر بر بالین نه و بخواب که دنیا بی ارزش تر از این حرفاست "😴 و اینگونه شد که ما فرار را به قرار ترجیح داده و نخواستیم حتی شب امتحانی هم آن ۶۰ صفحه ی کوفتی را بخونیم و راهی دکتر شدیم با دو عدد ماسک بزرگ بر صورت😷

شاید بپرسی چرا؟تو که سرما نخورده بودی! زبان و دکتر و ماسک و امتحان و خواب چه ارتباطی با هم دارند؟🤠بله بله باید بگویم که کاملا اشتباه فکر میکنید و امتیاز این مرحله را از دست دادید. ادامه ی ماجرا را بخوانید تا با زبانی شیوا و روان شرح این ارتباط نزدیک را بگویم!🥸

اندکی ادای عطسه کردن دراوردم و وارد درمانگاه شدم😀 خواستار یک استعلاجی پزشکی برای فردا که نه،حتی تا پس فردا هم نه، و حتی تا پسون فردا شدم
😲که امتحاناتِ متوالی به بهانه ی آنفولانزا ی ساختگی بپیچانم): چنان در نقش خود پیش رفتم که دیدم واقعا سرفه میکنم اما جدیش نگرفتم و نمی گیرم🙄اینگونه شد ک نوبت ۱۳ خانم دکتر را از آن خود کردم و بعد از نیم ساعتی وارد اتاق شدم و از گلو دردی که نبود سخن گفتم و گفتم و گفتم🤫 و خانم دکترم بدون ذره ای معاینه پشت آن ۲ عدد ماسک ضخیم و حتی بدون اینکه ریخت زیبای مرا ببینید و تنها دو چشم مرا پشت عینک دیده بودند گفتند:کرونا داری آن هم از نوع سویه ی جدید! مرا میگفتی؟پروااااز میکردم که نقشه ام به هدف گرفت🫣اندکی بیشتر ادای آدم مریض ها که نه،آدم خیلی مریض ها را گرفتم که دیدم اندازه ی ۵۰۰ هزار تومان فقط دارو نوشت و من در دلم ریشخند میزدم که نمی گیرمشان هرچقدر دلت می‌خواهد بنویس😌خلاصه سخن را کوتاه کنم که خانم دکتر برایمان ۱ روز ک نه ۳ روز استعلاجی نوشت و من سالم بودم و با لبی خندان و به مراتب سالم تر از درمانگاه خارج شدم.باشد که کامروا باشم و آن ۶۰ صفحه را ترم دو جبران کنم🤡


مدیونی فکر کنی من آدم تنبلی هستم و از درس گریزان🫣نه‌خیر من یک سمپادی هستم مثلا(کاملا مثلا)😵‍💫منتها از نوع نفر آخر سمپاد(با اندکی اغراق)🙂‍↔️من فقط یک جوان هستم که باید شب بیدار می ماندم و خواب و تخت گرم و نرمم را به زبان انگلیسی ترجیح دادم!همین🤥


اولین متن من در ویرگول باشد که دوستش داشته باشید🌻🌸(اما گمان کنم همین که خودم دوستش دارم و ذوقش را می‌کنم کفایت میکند،نه؟😁)

طنزامتحانکنکوریروزمرگیجوان
شوق تجربه های نازیسته🪄🍃
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید