
عشق نافرجام همچون گلی است که در دل زمستان شکوفا میشود، اما پیش از آنکه به رنگ و عطر خود برسد، سرما آن را میکشد. دلهای مشتاق، در آرزوی وصال، به ندای خاموشی میافتند و در دستان تقدیر، همچون تکهای خاکستر پراکنده میشوند. عشق نافرجام درس دردناک اما حقیقتی است از زندگی، که یادآور میشود: گاهی تنها در فقدان، ارزش واقعی چیزها را درمییابیم.
سلنا، الههی ماه، هر شب از آسمان به زمین مینگریست و عشق پنهانش به هلیوس، خدای خورشید، در دلش شعله میکشید. اما تقدیر ظالمانه میان آنها فاصله انداخته بود—زمانی که او بر آسمان حکومت میکرد، هلیوس در افق ناپدید میشد، و هنگامی که خورشید طلوع میکرد، ماه مجبور به کنارهگیری بود.
سالها گذشت، اما آنها هرگز نتوانستند یکدیگر را در آغوش بگیرند. تنها لحظهی کوتاهی در سپیدهدم و غروب، نگاهشان در افق به هم میرسید—یک وداع بیپایان، یک عشق جاودانه که هرگز سرانجامی نداشت.
و پس از قرنها، آسمان هنوز راز عشق خدایانی را در دل دارد که محکوم به ابدیتِ فراقاند.
بهاره بهار
ممنون از نگاه زیباتون.