شما استعداد دارید ولی اراده ندارید. این شاید برای این باشد که به طور مداوم خود را به چیزهای بیهوده که برای روح مشکل زاست سرگرم کردید. استعداد امری ذاتی اما تلاش برای بهتر کردن چیزی که دارید یعنی قوه تخیل شما و همین توانایی عمیق شما در دیدن و شنیدن و تفسیر رنج های انسانی امری است که باید آن را با تمرین بهتر می کردید. می گویید از من گذشته ؟ می گویید نمی توانید اشتباه کنید؟ روزی را مجسم کنید که شما ۷۰ یا ۸۰ سال دارید و با اشکی در چشم لحظات آخر درگاهی را نگاه میکنید یا روزی را مجسم کنید که ادم ها بی تفاوت کنار بستر نیمه جانتان در رفت و آمد هستند. زندگی با شکوه و بیهوده است اما ارزش این جنگ را دارد .. باور کنید که این با شکوه و بیهوده بودنش است که ان را برای من بی همتا می کند. شما روزی موفق میشوید و بعد از این موفقیت کسل می شوید ان وقت دنبال دستاویز دیگری برای زندگی می گردید. اما به نظرم حداقل آن زمان حس رضایت بهتری دارید. چیز دیگر توجه بیهوده شما و تفکر زیاد شما بر روی این مساله است که ایا موفق می شوم یا نمی شوم؟ برخورد و نگاه بقیه چیست ؟ ایا مسخره می شوم؟ ایا کسی تضمینی می دهد که کسی ریشخندم نکند؟ در حالی که همه این سوال ها بیهوده و چرند است. عموم مردم درک روشنی از زندگی ندارند انها چون زنده اند زندگی می کنند با این همه چنان به زندگی چنگ می زنند که انگار زندگی را با تمام روشنی در یافته اند. حالا بفرمایید تکلیف چیست؟ گیریم این جماعت شما را و داستان شما را و درک شما از زندگی و طبعیت انسان ها را ندید و یا به ان تا ابدیت خندید حداقل این است که شما آن چه را که به ان اعتقاد پیدا کرده و برایش جنگیده و به دست آورده اید به این جهان و این زندگی هدیه کردید. ضمنا یادتان باشد که گفتم زندگی زندگی و هویج هویج است شما ماهیت پدیده ها را بدون سوال بپذیرید و تفسیر خود را ضمیمه آن کنید.
باز هم برایم بنویسید.