آریادنا (Ariadne)·۲۰ ساعت پیششب ششم ( نوستالژی )نخستین جایی که آفتاب در اینجا طلوع می کند. هفته پیش سرد و نمناک گذشت. زمان کش می آید تصمیم ها توی سرم کش می آید. ترکیبی هستم از افسوس گذشته…
آریادنا (Ariadne)·۷ روز پیششب پنجمجلوی آینه می ایستد اول موهایش را با برس برقی که آورده صاف میکند. بعد احساس می کند موی صاف بیشتر او را شبیه احمق ها کرده موهایش رو شانه محکم…
آریادنا (Ariadne)·۷ روز پیششب چهارمفکر می کنم شعار انسان امروز باید این باشد : مصرف می کنم پس هستم. ما هر چیزی را به طرز جنون آمیزی مصرف میکنیم .. حتی شعر و ادبیات و هنر را .…
آریادنا (Ariadne)·۸ روز پیششب سومدینگ.. مشتری وارد می شود، شمسی خانوم این دینگ های ژاپنی را ماه پیش به سر در مغازه نصب کرد. قبلی صدای زنگ می داد و استرسش زیاد می شد. من نشس…
آریادنا (Ariadne)·۱۰ روز پیششب دومدیشب باران می آمد. حالا شش سالی می شود آمریکا هستم. آدم این رفتن عمرش را باور نمی کند. شش سال! قبلا شش سال می شد تمام شدن یک دوره دبیرستان…
آریادنا (Ariadne)·۱۱ روز پیششب یکمهیچ چیز شبیه قبل نبود. این را می شد باز این طور تفسیر کرد. نامه پر مهر خانم ر دوباره خواند٬ در حالی که به طاقچه کنار پنجره تکیه داده بود. ز…
آریادنا (Ariadne)·۳ سال پیشمن گل های قالی را آبیاری کردمدامن آبیم را پوشیدم روی پیرهنم یک جوجه اردک زرد بود. مامان همیشه موهایم را جمع می کرد می برد بالا بعد با یک سنجاق سفتش می کرد. دردم می گرفت…
آریادنا (Ariadne)دردال مثل داستان·۴ سال پیشسفید مثل برفوقت گرفته بودم و همیشه هم دیر می رسیدم. زنگ زدم زنی با صدای نازک تلفنم را جواب داد "بله؟" "سلام ببخشید من وقت داشتم برای ساعت ۴ یه کمی دیر…