آریادنا (Ariadne)
آریادنا (Ariadne)
خواندن ۱ دقیقه·۱۱ روز پیش

شب یکم

هیچ چیز شبیه قبل نبود. این را می شد باز این طور تفسیر کرد. نامه پر مهر خانم ر دوباره خواند٬ در حالی که به طاقچه کنار پنجره تکیه داده بود. زیر لب باز تکرار کرد " چیزی شبیه قبل نیست". تق تق! حالا قطرات باران به پنجره میخوردند. نامه را بوسید و کنار طاقچه رها کرد. چراغی که رو به خاموشی می رفت را فوت محکمی کرد و زیر لب گفت: شب شروع می شود.


از امشب چیزهایی که در سرم رژه می روند را می نویسم. اینجا مینویسم چون می خواهم کسی نخواند گاهی فکر می کنم یک هدایت بزرگ درونم بیدار میشود هدایتی که نحسی نوشتن را با نوشتن و نخوانده شدن می شورد. صراحت به لجن کشیدن خود و بی آبرو شدن! انگار مثلا آبرو داشتن چیز مهمی باشد ... اینجا می نویسم هر شب و امیدوارم و البته باز هم دلم می خواهد هیچ کس این افاضات احمقانه را نخواند!

شب یکمروزها در راههدایت درونمسکوبنوشتن حسرت من بود
روزها باز هم در راه ....
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید