ویرگول
ورودثبت نام
بهار
بهارمی نویسم تا بار زندگی از روی دوشم کمتر شود می نویسم تا این عشق دیرینم لبریز شود
بهار
بهار
خواندن ۲ دقیقه·۱۹ روز پیش

مسیر دانشگاه رشت

چقدر دلم تنگ شده برای روزهایی که به رشت می رفتم. تقریبا چند ماه قبل ازدواج کارشناسی ارشد دانشگاه رشت قبول شدم.توی پوست خودم نمی گنجیدم و توی ابرها سیر می کردم. همسرم که اون موقع تازه با هم آشنا شده بودیم می گفت می خوای سال دیگه شرکت کن تهران قبول شی ولی من اصلا انگار هیچی نمی شنیدم.

بعد از عروسی هم همسرم ساعت یک شب من رو ترمینال غرب میدان آرژانتین می رسوند و من با دوستانم سوار اتوبوس می شدم.

آسمان به پهنای پنجره ی کنارم بود وسیع و عمیق که شاید دستم رو بلند می کردم به ستاره ای می رسید پرنور و جذاب بودن برام.جاده وسیع قزوین رشت،هوای مطبوع و یک پنجره بلند از آسمان پرستاره و صاف مال من.

سعی می کردم کمی بخوابم ولی صندلی ها راحت نبود و ترمزهای گهگاه راننده بهم استرس می داد.اون زمان به زندگی خیلی بیشتر از الان علاقه داشتم.تازه ازدواج کرده بودم و کلی رویا و هدف داشتم و دوست نداشتم به همین زودی بمیرم.

به هرحال ما نزدیک ۵صبح به شهر رشت می رسیدیم.نسیم خنک و هوای مرطوب رشت به صورتم می خورد که همیشه عاشق این هوا و سرسبزی بودم و بالاخره تونستم یه مدت اونجا باشم.

با تاکسی خودمون رو به دانشگاه می رسوندیم دربش بسته بود با کلی صحبت نگهبان درب رو باز می کرد و از ۶تا نزدیک ۷ توی نمازخونه دانشگاه می خوابیدیم و ساعت ۸راهی کلاس ها می شدیم‌.

ما فقط یک روز توی هفته کلاس داشتیم و صبح زود می رفتیم و ۷بعدازظهر سوار اتوبوس می شدیم و برمی گشتیم تهران.ترمهای بعد با یه تاکسی صحبت کردیم بنده خدا آدم خوبی بود چهارتایی سوار می شدیم و به راحتی برمی گشتیم.

هم توی اتوبوس و هم توی تاکسی کلی بگو بخند داشتیم که راننده تاکسی می گفت همدیگرو ناراحت نکنید ولی ما اصلا ناراحت نمی شدیم بنده خدا شوخی های ما رو جدی می گرفت.

اول رودبار هم معمولا برای سرویس و خرید می ایستادیم و یکی از مغازه دارها هر دفعه به ما زیتون پروده می داد و خیلی خوش اخلاق و مهربون بود.

روزهای خوبی بود یادش بخیر الان خیلی وقته دوستانم رو ندیدم.دورادور خبر دارم و هر کدوم مشغول زندگی شدیم‌ ولی اون روزها رو هیچوقت فراموش نمی کنم.

#اتو_ابزار #مسابقه_اتو_ابزار

بودکزدم

رشتاتو ابزارکارشناسی ارشددانشگاهدنده عقب با اتو ابزار
۳
۰
بهار
بهار
می نویسم تا بار زندگی از روی دوشم کمتر شود می نویسم تا این عشق دیرینم لبریز شود
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید