leyla javid·۱ ماه پیشچند لحظه توقفتا خود صبح می توانستم بنشینم و نگاهش کنم، همینقدر نزدیک و همینقدر واقعی، باورم نمیشد ، چای تازه دم مثل همیشه کم رنگش را که می ریخت یک لحظه…
ایمان ابیلی·۱ ماه پیشاز کهریزک تا سنگلجیوسف ترسخورده میگوید:«نذارتمون وسط راه؟» به آمپر افتادهی بنزین نگاه میاندازم.«نه بابا. میبره. خیالت تخت.» آویزان میشود از گر…
وسپر·۱ ماه پیشنشستن لبهٔ دماوندهر انسان چند لحظهٔ طلایی را در زندگی خود تجربه میکند؟ شنیده بودم مغز میتواند با خاطراتش بازی کند. لحظات را به یاد میآورد، مرور میکند و…
اشی مشی.·۱ ماه پیشکافکا در دکهی کنار کمربندی.بازتاب نور نارنجی چراغ راهنما روی گیرهی فلزی برف پاککن. با انگشت اشاره نوشتهی روی شیشهی پشتی رنویی که پشت سرش بودیم را نشون داد «رخش…
کیمیا اسدی·۱ ماه پیشرنجروورِ رنجآورِ ما!همه چیز برمیگردد به کودکی من در پاییز سال ۱۳۸۳ که پدرم تصمیمگرفت یه رنجروور سفید یخچالی مدل ۱۹۷۵ را به عنوان وسیله نقلیه لاکچری خانواده ا…
رادیو سورن·۱ ماه پیشپیکان مغزپستهایراستش دیدن این پیکان هر بار مرا میبَرد به سی سال پیش، و تنها باری که پدرم کتکم زد.
طاهره شجاعی·۱ ماه پیشدنده عقبچند سال پیش به وقت شب به نزدیکی های روستای پدریم می رسیدیم که آنتن گوشی های همراهمون کم و کمتر شد پدرم با اطمینان رانندگی میکرد . اما کمک…
nargessaghazadeh·۱ ماه پیشقان قان بزن بریمیادمه اونموقع که میخواستم گواهی نامه بگیرم خیلی عذاب کشیدم . چون ظاهرا آدم خیلی آرومی هستم ولی باطنم خیلی استرسی هستش، دیگه سرهنگ امتحان هم…
پروین لطفی·۱ ماه پیشدنده عقب با اتو ابزارپیکان ماشین سفید رنگ پدرم پر از خاطرههای شیرینش منو به یاد دوران کودکیام انداخت همان دورانی که قدرش را ندانستم و فکر میکردم همیشه میخوا…
کامیشا | Kamisha·۱ ماه پیشدنده عقب با پیکانمن ساعت 6:30 صبحِ یک روز برفی، برای اولین بار با مفهومِ « تورم » آشنا شدم.