ویرگول
ورودثبت نام
بهاره صفوی
بهاره صفوی
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

بخشی از یک سفر نه‌چندان معمولی

داستان سفر ترکیه‌ام رو زیاد برای کسی تعریف نکردم، چون اول از همه این‌که خطر‌های این سفر یه کم بیشتر بود، و دوم این‌که برای هر کسی می‌گفتم، توصیه می‌کرد که دیگه همچین سفرهایی نرم و این‌قدر خطر نکنم. ولی تو اولین مطلب ویرگولم می‌خوام برای شما تعریف کنم که داستان ترکیه رفتنم چه جوری بود.

بذارید اینجوری شروع کنم که ما (من و دوتا از دوستانم) قرار بود با هواپیما بریم تبریز و از اونجا زمینی خودمون رو به وان برسونیم. ولی به خاطر تاخیر دوستم از هواپیما جا موندیم و پول بلیطمون هم سوخت. ولی اصلا خودمون رو از تک و تا ننداختیم و رفتیم ترمینال جنوب. اون‌جا بلیط گرفتیم و خودمون رو به تبریز رسوندیم. از تبریز هم ماشین‌های زمینی به مرز هست. خلاصه ما بدون هیچ مشکلی تا مرز رفتیم و از اون‌جا هم با تاکسی خودمون رو به وان رسوندیم.

شروع مسیر هیجان‌انگیز سفر با هیچ‌هایک

قرارمون این بود که ارزون سفر کنیم. برای همین نمی‌خواستیم هزینه‌ حمل و نقل بدیم. تو وان غذا خوردیم و تصمیم گرفتیم هیچ‌هایک کنیم. مقصد بعدیمون کاپادوکیه بود. ولی از اونجایی که فاصله وان تا کاپادوکیه خیلی زیاده، قطعا نمی‌تونستیم با یه ماشین بریم. باید سوار چندتا ماشین می‌شدیم. وایسادیم کنار جاده و دستمون رو گرفتیم بالا تا ماشین‌ها ما رو ببینن سوارمون کنن.

اگه با هیچ هایک آشنایی ندارین، باید بگم که هیچ‌هایک یه سبک سفره. برای اینکه خرجتون کمتر بشه و با آدمهای جدیدی آشنا بشید، اینجوری سفر می‌کنین. شاید اولش فکر کنین این مدل سفرکردن اصلا جالب نیست و خیلی خطرناکه. خب نمیشه گفت خطرناک نیست. ولی اون‌هایی که زیاد هیچ‌هایک می‌کنن، قوانین و نکات این مدل سفر رو می‌دونن. معمولا دو سه نفری سفر می‌کنن و از پلاک ماشین‌هایی هم که سوار می‌شن، عکس می‌گیرن.

خلاصه ما سوار یه ماشین سنگین باربری شدیم. چهره راننده کمی ترسناک بود. ولی با خوش‌رویی ما رو به ماشینش دعوت کرد. زبان انگلیسی بلد نبود و سعی می‌کرد با ایما و اشاره منظورش رو به ما برسونه. ما هم هیچی نمی‌فهمیدیم. آخر سر برگه بیجک باربریش رو به ما نشون داد. برگه بیجک باربری یک برگه مخصوص راننده‌ها است که بار و مقصد تحویل بار رو مشخص می‌کنه. برگه به ترکی نوشته شده بود. نوشته‌های روی برگه رو تو گوگل ترنسلیت نوشتیم و فهمیدیم که راننده مهربون ترک باید بارش رو به شهر موش ببره. این شهر هم نزدیک کاپادوکیه نبود و ما باز باید سوار ماشین می‌شدیم.

گوگل ترنسلیت نجات‌دهنده شما در ترکیه

راننده ترک تو راه خیلی حرف زد. ما سعی کردیم با گوگل ترنسلیت حرف‌هاش رو ترجمه کنیم. با گوگل جان فهمیدیم که راننده‌مون می‌خواد بین راه بره خونه‌شون و غذا بخوره. خب اولش کمی ترسیدیم. ولی همراه راننده رفتیم تا ببینیم چی پیش میاد. وقتی رسیدیم به روستای محل زندگی راننده کامیون، انگار که وارد یکی از روستاهای ایران شدیم.

خونه راننده، دو تا زن و کلی پسربچه به استقبالمون اومدن و حسابی ازمون پذیرایی کردن. بعد از غذا همراه مرد تا شهر موش رفتیم و اونجا ازش خداحافظی کردیم. دیگه شب بود و نمی‌تونستیم سوار ماشین بشیم. همون‌جا یه هتل پیدا کردیم تا هم بتونیم شب بمونیم، هم به بقیه سفرمون فکر کنیم. بقیه سفرمون هم تا کاپادوکیه هیچ‌هایک کردیم.


سفر ادامه داره

هیچ‌هایک دوم‌مون هم قصه خودش رو داره که دیگه تو این مطلب جا نمی‌شه. بنابراین برای این‌که حوصله‌تون سر نره و با خودتون نگین این دیگه چه مدل سفرکردنه، بقیه رو تو مطلب‌های بعدی براتون تعریف می‌کنم.

سفرترکیه
یک نویسنده و مترجم سنگ‌نورد که دوست داره قبل از مرگش دنیا رو ببینه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید