ژانر ابرقهرمانی و در واقع فیلم هایی که از روی کمیک بوکها اقتباس میشوند، هیچگاه تا این اندازه محبوب نبودهاند. هرساله شاهد اکران تعدادی از این فیلمها هستیم و نیمی از فیلم های برتر سال را فیلم های ابرقهرمانی تشکیل می دهند و معمولاً هریک از آنها سود چشمگیری را نصیب کمپانی سازنده میکند.
فیلم های ابرقهرمانی در سال های اخیر محبوبیت بسیار زیادی پیدا کردهاند. اگر شما هم از طرفداران این ژانر هستید با من همراه باشید تا در این مطلب با همدیگر مروری بر 10 فیلم ابرقهرمانی برتر تاریخ سینما داشته و عناوینی را بررسی کنیم که با وفاداری به کمیک اصلیشان توانستند در سینما خوش بدرخشند.
این روزها صحبت از فیلم های دنیای مارول و دی سی بسیار به گوش می رسد و با اکران فیلم انتقامجویان: پایان بازی این بحث ها به اوج خود رسیده است و اخبارشان هم داغ است. البته این مطلب تنها به دلیل رونق فیلم های ابرقهرمانی مارول نیست که اخیراً پشت سر هم برای حضور در باکس آفیس به صف شدهاند و یکی پس از دیگری صدرنشینی جدول را تصاحب میکنند.
لطفاً این را مد نظر داشته باشید که این فهرست براساس فیلمهایی گردآوری شده که براساس کمیکهای «ابرقهرمانی» ساخته شدهاند، بنابراین خبری از فیلمهایی مثل Road to Perdition ،Ghost World یا دیگر عناوین فوقالعادهای اقتباس شده از کمیک نخواهد بود. اشتباه نکنید، من هم این فیلمها را دوست دارم؛ ولی حتماً باید قدرتهای ابرقهرمانی (یا یک لباس خفن) داشته باشید تا جزو 10فیلم فهرست قرار بگیرید. پس با یکدیگر مروری داریم بر جوانک عنکبوتی شگفت انگیز، قهرمان گرگصفت نامیرا، مرد آهنی فوق العاده، شوالیه سیاه و یکی دو تا قهرمان دیگر!
فیلم ابرقهرمانی Superman ریچارد دونر در سال 1978 درستترین قدم را در بین این فرنچایز برداشت. این فیلم شبیه به هیچ یک از قسمتهای گذشته یا سریالهای آبکی نبود که نمایشی ضعیف از قهرمان شنل پوش داشته باشد. فیلم سینمایی ابرقهرمانی سوپرمن حق مطلب را ادا میکرد و حول یک بیگانه فضایی جریان داشت که از سیاره کریپتون به زمین آمده بود. از بسیاری جهات استانداردهای این ژانر در حد و اندازه فیلمهای امروزی بود. فهرست بازیگران پرقدرت فیلم را میتوان یکی از عوامل موفقیت این فیلم ابرقهرمانی دانست. کریستوفر ریو خیلی ساده و شست و رفته در نقش سوپرمن و کلارک کنت قرار گرفت و لکس لوتر برای اولین بار طنز را با هویت آدم بد ماجرا تلفیق کرد و در عین حال ذات شیطانیش را حفظ نمود.
از جلوههای ویژه فیلم نیز نباید گذاشت؛ سوپرمن در آسمان به پرواز در میآید و با تعقیب موشک هستهای جلوی انفجارش را میگیرد. بینندگان اولین باری بود که به این زیبایی پرواز کسی را در آسمان میدیدند.
اکثر قهرمانان مارول مثل اسپایدرمن، هالک و مردان ایکس از حداقل محبوبیتی برخوردار بودند تا برای فروششان در باکس آفیس روی این شناخت حساب باز کنند. اما در عوض Iron Man عنوانی کمتر شناختهای بود که تنها نظر طرفداران کمیک را جلب کرد. البته این موضوع پس از اولین شب اکران دستخوش تغییر شد و اکنون Iron Man به شهرت و محبوبیتی میان فیلم های ابر قهرمانی رسیده که رهبری تیم «انتقام جویان» را خودش برعهده دارد. Iron Man تمامی المانهای لازم برای تبدیل شدن به یک فیلم ابر قهرمانی اقتباسی از کمیک بوک را در خود جای داده است. جلوههای ویژهای خیره کننده دارد که طراحی زره Iron Man را به متقاعد کنندهترین شکل ممکن به نمایش در میآورد، قهرمانی جدید در مسیر خودباوری معرفی میکند و برای متوقف کردنش شخصیت شروری پرداخت شده در ارائه میدهد. کارگردانی جان فاورا و شیوهای که لهجه طنز را در فیلم جای داده، در حدی با دنیای مارول اجین شده که هنوز هم در این فرنچایز باقی مانده است.
اما در نهایت این رابرت داونی جونیور بود که از این فرمول آشنا استفاده و آن را به شکل جدیدی پیاده کرد. طریقهای که داونی به شخصیت «تونی استارک» غالب شد، از کمتر بازیگری بر میآید. مخاطبان به خاطر جذابیت، انرژی و طنز تند و تیز او شیفته شخصیت استارک شدند و به زمان محدودی که تونی از زره آهنیش استفاده میکرد، اهمیتی نشان نمیدادند. داونی تمام تلاشش را کرد تا شخصیت تونی به اندازه «آیرن من» جذاب و دوست داشتنی باشد و در این راه موفق هم شد و این اثر تبدیل به یکی از بهترین فیلم های ابرقهرمانی شده است.
با ساخت فیلم ابر قهرمانی Wonder Woman توسط پتی جنکینز، فرنچایز DC بالاخره رنگ خوشی را هم به خودش دید. گل گدوت بار دیگر با نقشش در Batman v Superman بازگشت و به شیوهای مفرح داستانی جذاب (و صدرصد کلیشهای) از قهرمانی و فداکاری برایمان روایت کرد. Wonder Woman به عنوان اولین فیلم مدرن با محوریت پروتاگونیست «زن» موفقیت بالایی کسب کرد، مرزهای ابرقهرمانی را در هم شکست و انحصار «مردانهای» که DC و برپا کرده بودند را فرو پاشید. طولی نکشید که پرنسس دایانا با ماجراجوییهایش به ستاره دنیای DC تبدیل شد و «بروس» یا «کلارک» را کنار زد. Wonder Woman ریسک به موقعی بود که با جلوههای خیره کننده و سکانسهای پرتنشش، بر اساس نیاز طرفداران و خواسته مخاطبان اتخاد شد.
فیلم Black Panther را میتوان با درآمد 700 میلیون دلاری و لقب پرفروشترین فیلم ابرقهرمانی که کلمه Avengers را در عنوانش ندارد، یک موفقیت بیچون و چرا دانست. این اکشن پرهزینه با فهرستی از بازیگران و کارگردان سیاه پوست، رکورردها را جابجا کرد و به نیازی که مدتها احساس میشد، پاسخ داد. کارگردان/ نویسنده فیلم رایان کوگلر با یک کشور خیالی آفریقایی به اسم «واکاندا» جهانی جدید در دنیای مارول گشود و آن را به میدان نبردی برای شخصیت شرور چند لایه و جذاب ماجرا با بازی مایکل بی مبدل کرد. «جوردن کیل مانگر» برای مبارزه با «چادویک بوزمن» (پادشاه تچالا) قد علم میکند و قصد دارد قوانین کهن جامعه (که اسرار مخفی جامعه نباید با دنیای بیرون به اشتراک گذاشته شود) را در این فیلم ابرقهرمانی جدید تغییر دهد.
فیلم Black Panther به سرعت به پدیدهای عام پسند تبدیل شد و واکاندا راه را برای بازار فروش Infinity War باز کرد. تیمی حرفهای، اساسی دراماتیک و تصورات بیحد و وصف باعث شد که این فیلم بین کلی عنوان اسم و رسم دار خوش بدرخشد و تبدیل به یکی از بهترین فیلم های ابرقهرمانی شد.
سومین فیلم Captain America و دومین کار برادران روسو یک اکشن نفسگیر بود که حکم یک Avengers کوچک (بدون حضور هالک و ثور) را داشت. Civil War با نمایش وجهه تاریکی از انتقام جویان که با نقشه یک نابغه اطلاعاتی از «سوکوویا» به اسم «هلموت زیمو» به جان هم میافتند، اشتهای بینندگان را برای یکی از بهترین فیلمهای ابرقهرمانی یعنی Infinity War باز کرد. با تأثیرات پی درپی گذشته استیو راجرز روی زندگی حالش، کاپیتان آمریکا متوجه میشود که ادامه اهدافش او را در مسیری مقابل تونی استارک و در نهایت قهرمان آمریکا بودن قرار خواهد داد. ورود «آنت من»، معرفی شخصیت «بلک پنتر» و «اسپایدرمن» (جدید) و سناریویی که اختلاف بین تونی استارک و استیو راجرز را با دو هدف منطقی روایت میکند، چیزی نیست که در هر فیلم ابر قهرمانی مارول پیدا شود.
راستش ما هم معتقدیم که این بیشتر یک فیلم Avengers است تا Captain America، اما هنوز هم رفاقت «تا سر حد مرگ» استیو راجرز با «باکی» محرک مرکزی داستان است و زیمو از همین دوستی برای تفرقه بین قدرتمندترین قهرمانان دنیا سواستفاده میکند.
فیلم Deadpool با بازی رایان رینولدز که زاده شده برای نقش این آدمکش خشن، بیادب و با حال (به قدری که حتی نسخه لال ددپول در X-Men Origins: Wolverine را هم خودش بازی کرد) موقعی روی پردههای سینما رفت که مردم از ابرقهرمانیهای شست و رفته اشباع شده و آماده بودند تا یک فیلم ابرقهرمانی خونین و بزرگسال تماشا کنند. شکست دائم دیوار چهارم توسط وید ویلسون و صحبتش با بینندگان حین فیلم شاید کمی افراطی به نظر برسد، اما این سکانسها پر بودند از شوخیهای خندهدار، ارجاعات به فیلمهای عام و استفاده درست و به جا از آهنگ Careless Whisper گروه «Wham»! رینولدز که همیشه دنبال یک عنوان دهن پرکن برای خودش بود، بالاخره توانست با لباس قرمز این ضد قهرمان دوست داشتنی در دل طرفداران مارول (و تا حدودی ایکس من) جا خوش کند. اگر قصد دارید به دانلود فیلم ابر قهرمانی بپردازید، حتما ددپول را در صدر لیست خود قرار دهید.
پس از معرفی تام هالند در عنوان اکشن Captain America: Civil War (و خوشبختانه بیخیال شدن ماجرای مرگ عمو بن و عذاب وجدان پیتر که طی دهه اخیر دو بار تکرار شده است) طرفداران بیصبرانه منتظر بودند تا برداشت جدید دنیای مارول از اسپایدرمن را در Homecoming شاهد باشند و پیتر را به عنوان یک نوجوان «باورپذیر» حین مراقبتش از منطقه کویین ببینند. جان واتز، با فیلم احساسی و روحیه بخش Homecoming کار بزرگی کرد و بهترین و وفادارترین داستان اسپایدرمن را که طرفداران مدتها انتظارش را میکشیدند به نمایش در آورد. در Homecoming متوجه میشوید که مرد عنکبوتی نسبت به رقبای انتقامجویش چقدر خام و آسیبپذیر است. فیلم نه تنها با بازگشت به اولین فیلم Avengers طیف گوناگونی از شخصیتهای شرور همیشگی اسپایدرمن را به ما معرفی میکند، بلکه بذر روابط پدر/ پسر گونهای بین تونی استارک و پیتر را میکارد که در Infinity War به شیوه دراماتیکی برداشت میشود. Homecoming موفق شد در حین روایت یک داستان عنکبوتی مفرح کلی شخصیت بد و خوب جذاب و جدید معرفی کند و یک فیلم ابرقهرمانی جدید آینده دار است.
با وجود شایعات مختلف مبنی بر تولید عجلهای و مشکلات متعدد X-Men: First Class، این فیلم به یک پیشدرآمد درجه یک تبدیل شد که با ترسیم مجدد این فرنچایز، برای طرفداران این فرصت را فراهم آورد تا داستان را از زوایهای دیگر و یک خط زمانی جداگانه شاهد باشند. First Class از بازیگران طراز اولی (مثل جیمز مکآووی، مایکل فاسبندر، جنیفر لارنس) بهرهمند بود که تحت کارگردانی متیو وان، با یکدیگر همکاری میکردند، کسی که فیلمهای ابرقهرمانی X-Man کلاً با او شناخته میشوند. (البته به جز X-Men: The Last Stand که وان چند هفته قبل از شروع فیلمبرداری پروژه را ترک کرد و نتیجه کار هم به یک فاجعه ابرقهرمانی تبدیل شد).
ادامه فرنچایز X-Men در خط زمانی گذشته، نمیتوانست معنا داشته باشد؛ اما دنباله First Class، یعنی Days of Future Past به بهترین شکل ممکن سه گانه اصلی را به نیمچه پیشدرآمد وان متصل کرد. انرژی جدیدی که First Class در خود داشت، کاری کرد که پروژههای بدون ولوورین X-Men بار دیگر در فاکس بدرخشند.
فیلم The Avengers به عنوان حسن ختامی برای مرحله اول فیلمهای ابرقهرمانی که سالها وقت صرفشان شده بود، ثابت کرد که آزمایش بزرگ مارول جواب داده است. آیرن من، ثور، کاپیتان آمریکا، هالک، بلک ویدو و هاوک آی با یکدیگر متحد شدند تا جلوی لوکی که قصد تصاحب و استثمار زمین (البته برای تانوس) را داشت بگیرند و نتیجه کار عنوانی شد که هر عشق کمیکی را به وجد میآورد.
یک دفعه به سر تمام استودیوها زد تا دنیای اشتراکی خودشان را خلق کنند. نقشهای که مارول از لحظه فرار تونی استارک از اسارتگاه تروریستها طرحریزی کرده بود، به یک عنوان فوقالعاده محبوب جیب پرکن و برندی تبدیل شد که طرفداران بلافاصله به آن اعتماد میکردند. فیلم Avengers جاس ویدون روی وجه شخصی و انسانی هر یک از شخصیتها و قابلیت همکاریشان به عنوان بخش بزرگتری از دنیای مارول تمرکز داشت. ویدیون جایی را به وجود آورد که هالک و ثور میتوانستند بدون احتساب قدرت و اندازه، دوش به دوش بلک ویدو و هاوک آی با دشمنانشان بجنگند.
فیلم The Avengers علاوه بر یک پایان خوب، به عنوان سکوی پرتابی برای فرنچایز عمل کرد. این فیلم ابرقهرمانی پر شده از لحظات بامزه، غافلگیرکننده و نبردهایی که دل هر منتقد بیرحمی را به رحم میآورد.
گاتهامی بیقانون، قهرمانی تنها با یک قانون، دیوانهای با جیبهای پر از چاقو...
دنیایی که کریستفور نولان با حماسه شوالیه تاریکیش خلق کرد، بر طبق سنت این کارگردان به مخاطبان چیزی بیش از ظرفیت ژانر فیلم ابرقهرمانی ارائه میداد. همانطور که پایانبندی Batman Begins نویدش را میداد، بتمن باید با جوکر روبرو میشد. این دیوانه باهوش با به وجود آوردن آشوب، از هر جهت به قهرمان سیاه پوش ما حمله میکند و به قدری زندگی بتمن را تحت فشار میگذارد که او برای پیروزی ملزم به شکست میشود.
هیث لجر به قدری در خلق یک جوکر بیمار و شیطان صفت خوب عمل کرد که نقشش به یکی از شخصیتهای ماندگار هالیوود تبدیل شد و این فرصت را برای کریستین بیل فراهم آورد تا بتمنی منعطفتر و ملموستر از همیشه ارائه دهد. بازی استثنایی گری اولدمن، مایکل کین و آرون اکهارت همراه با روایت جسورانه و جلوههای بصری چشم نواز، فیلم را در لیست تماشای هر نوع سلیقهای قرار میدهد. در عین حال که The Dark Knight بینقص نیست، سکانسهای بینقصی دارد که فرای انتظارات بیننده عمل میکنند.
فیلم The Dark Knight نه تنها یکی از فیلم های ابر قهرمانی است، بلکه توانست جزو برترین فیلمهای تاریخ سینما قرار بگیرد.
امیدواریم از این مطلب لذت برده باشید. به نظر شما جای کدام فیلم ابرقهرمانی در این فهرست خالی است؟ لطفا نظرتان را با من به اشتراک بگذارید و از دیگر نوشته هایم نیز دیدن فرمایید.