همه ما داستانهایی از سختیها و موفقیتهای میلیاردرهای دنیا شنیدهایم. این مطلب خط بطلانی بر تمامی این داستانها کشیده و ذهنیت رایج درباره میلیاردرهای دنیا را به چالش خواهد کشید.
داستانها و افسانههای بسیاری از میلیاردرها و کارآفرینان مشهور جهان وجود دارد. این داستانها روایتگر سختیهای روزافزونی است که این ثروتمندان و کارآفرینان در طول مسیر کاری خویش با آن مواجه شدهاند. کتابهای زندگینامه بسیاری در باب چگونگی فائق آمدن این افراد موفق به موانع سر راه خود نگاشته شده و مورد توجه و استقبال بسیاری از مردم و سخنرانان موفقیت قرار گرفته است.
مردم عاشق شنیدن داستان افراد موفقی هستند که از فقر کامل به ثروت و بینیازی دست یافتهاند؛ آن هم تنها با اتکا بر اراده آهنین و تلاشهای شبانهروزی خود. اما در پس پرده این داستان سراییهای احساسی و پرشور و شوق، حقیقت دیگری نهفته است. حقیقتی که ممکن است ذهنیت جا افتاده میان مردم را به طور کل نابود کرده و بسیاری از باورها و رموز موفقیت را به چالش بکشد. شاید این پرسش برایتان ایجاد شود که این حقیقت تکاندهنده چه میتواند باشد؟ برای یافتن پاسخ، در ادامه با من همراه باشید!
آیدان اسمیت، کاربر فعال توییتر، اولین فردی است که جسارت دست گذاشتن روی این موضوع و به چالش کشیدن این افسانهها را پیدا کرده است. او پس از توییت نظریه خود در باب عدم خودساختگی اکثر میلیاردرهای دنیا و ارائه برخی مدارک و مستندات، باعث ایجاد توفانی توییتری و برانگیختن واکنشهای بسیاری در سراسر دنیا شد. آیدان اسمیت در مصاحبهای دلیل به چالش کشیدن این باورهای رایج را بیان کرد. او معتقد است اکثر مردم تنها به افسانههای ساختگی در مورد افراد موفق و ثروتمند بسنده کرده و با این خیال واهی و تصور اینکه میتوان بدون هیچگونه پشتوانه و از فقر کامل به ثروت بسیاری دست پیدا کرد، زندگی خود را سپری میکنند. این گونه افراد کورکورانه و بدون واقعگرایی دست به تلاشهای کورکورانه و هیجانی میزنند و اغلب پس از عدم دریافت نتیجه مورد نظر خود، دچار یاس و سرخوردگی میشوند.
بسیاری از افراد موفق و میلیاردرهای دنیا، تنها به صرف تلاش و نوآوری به این ثروت هنگفت دست نیافتهاند. افرادی نظیر جف بیزوس، ایلان ماسک، مارک زاکربرگ و… پشتوانه مالی قدرتمندی از سوی خانواده خود داشته و در اکثر موارد از حمایت و کمک مالی آنان بهرهمند شدهاند. به طور حتم افراد بسیاری در سراسر دنیا ممکن است نبوغ، خلاقیت و پشتکار فردی مانند زاکربرگ را حتی در سطوح بالاتری نیز داشته باشند که به دلیل عدم حمایت مالی، به مانند هر شخص عادی دیگری زندگی معمولی خود را سپری کند.
در دنیای امروزی با وجود طبقهبندیهای متفاوت برای افراد جامعه، امکان انتقال سریعالسیر از یک طبقه مالی به طبقه مالی بالاتر وجود ندارد و تنها با اراده صرف نمیتوان به ثروتهای هنگفت دست پیدا کرد. در ادامه نظریات آیدان اسمیت پیرامون موفقیت ثروتمندان برجسته را بررسی خواهیم کرد. برای دریافت حقیقت پشت پرده این افراد، این مطلب را دنبال کنید.
زاکربرگ، ایلان ماسک، وارن بافت، جف بیزوس و…. اینها تنها مثالهایی از افراد موفقی است که درصد بالایی از ثروت دنیا را در دست دارند. روند اسطورهسازی از افراد موفق نه تنها در کشور ما بلکه در سراسر دنیا امر رایجی است. آیدان اسمیت با ذکر مثالها و نمونههایی مبنی بر داشتن حمایت مالی میلیاردرهای دنیا، نشان میدهد که اینگونه افراد از ابتدا نیز در خانوادهای ثروتمند و قدرتمند متولد شده و اگر از حمایت مالی خانواده خود برخوردار نبودند ممکن نبود به جایگاه کنونی خود دست یابند. در ادامه به بررسی نمونههای مختلف بر طبق نظریات اسمیت خواهم پرداخت.
با شنیدن اسم شرکت آمازون، اولین تصویری که به ذهن شنونده راه مییابد، تصویر گاراژ محقری است که جف بیزوس در سال 1994 کار خود را از آنجا آغاز کرد و پس از آن راه موفقیت را به سرعت سپری کرد. این فقط ظاهر امر است. طبق اظهارات آیدان اسمیت در توییتر، شرکت آمازون یک سال پس از تاسیس، دچار بحران مالی شد و در مرز فروپاشی قرار گرفت. اینجا بود که والدین ثروتمند جف بیزوس وارد عمل شدند. آنان مبلغی معادل 245 هزار دلار را برای جلوگیری از ورشکستگی این شرکت به فرزند خود، جف اهدا کردند! مطلبی که تاکنون کمتر به آن پرداخته شده و در سکوت خبری باقی مانده بود.
آیدان اسمیت دلیل مسکوت ماندن این خبر پس از سالیان متمادی را پروپاگاندای رسانهها میداند. او معتقد است که سیاستهای رسانههای دنیای مدرن این است که مشکلاتی مانند فقر و شکستهای کاری را بر گردن خود افراد انداخته و نقش موقعیت اجتماعی و محیط زندگی را در شکست و موفقیت نادیده بگیرند.
نفر بعد در لیست آیدان اسمیت کسی نیست جز مالک امپراطوری مایکروسافت، یعنی بیل گیتس افسانهای! اسمیت در سری توییتهای خود در مورد بیل گیتس اینگونه اظهار میکند که همگان بیل گیتس را به عنوان فردی عادی تلقی میکنند که تحصیل خود را نیمه کاره رها کرد و با مشقت فراوان و ابتداییترین امکانات پایههای امپراطوری خود را بنا ساخت. اما حقیقت امر چیز دیگری است.
واقعیت این است که در سال 1980 که مصادف با اولین دورههای فعالیت بیل گیتس بود، مادرش، ماری گیتس مدیریت شرکت بزرگ United Way را به عهده گرفت. این شرکت که ائتلافی خیریه در سراسر آمریکا را تشکیل میدهد، در جهت ایجاد تغییراتی در زمینههای تجاری، تحصیلی و آموزشی فعالیت میکند. ماری گیتس مدتی پس از رسیدن به منصب ریاست این شرکت، موفق شد تا هیئت مدیره را به سرمایهگذاری روی تجارت نوپای پسرش، بیل گیتس مجاب کند. این سرمایهگذاری کلان، نقطه عطف و سکوی پرشی برای گسترش هرچه بیشتر محصولات مایکروسافت شد. هیچ کس منکر استعداد و نبوغ وافر بیل گیتس نشده و نخواهد شد، اما آیدان اسمیت میپرسد:
اگر بیل گیتس فرزند خانوادهای قدرتمند و پرنفوذ نبود، دست یافتن او به این میزان از ثروت و موفقیت باز هم ممکن میشد؟!
افسانههای متعدد پیرامون زندگی و کسب و کار وارن بافت اینگونه نقل میشوند که او از جمله افراد طبقه متوسط جامعه بوده و زندگی بسیار ساده و روستاییوار خود را در حومه شهر سپری میکرده است. او با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرده و در مسیر راهاندازی کسب و کار خود بارها ناامید و سرخورده شده، اما هرگز دست از تلاش برنداشته است.
بگذارید خیالتان را راحت کنیم. هیچکدام از این داستانها برپایه واقعیت نیستند. حقیقت این است که پدر وارن، هاوارد بافت، یکی از سرمایهداران و تجار به نام دهه 30 تا 50 ایالات متحده آمریکا بوده است! علاوه بر این، او برای چهار دوره متوالی نماینده حزب جمهوریخواه آمریکا در کنگره این کشور بوده است. به طور قطع نمیتوان تاثیر این سیاستمدار و سرمایهگذار برجسته را در موفقیت فرزندش یعنی وارن بافت افسانهای نادیده گرفت.
طبق نظرات اسمیت در توییتر، هرچند که زاکربرگ در مدیریت مالی تجارت خود به طور مستقیم از حمایت مالی خانواده ثروتمندش بهره نگرفت، اما نمیتوان منکر نقش خانواده در تحصیل او شد. شاید اگر توان مالی خانواده زاکربرگ برای فرستادن او به کالج فیلیپس اکستر که هزینهای معادل 57 هزار دلار داشت و استخدام دیوید نیومن به عنوان استاد خصوصی تکنولوژی کامپیوتر برای مارک کافی نبود، زمینههای موفقیت او فراهم نمیشد.
کایلی جنر کوچکترین عضو خانواده مشهور و ثروتمند کارداشیان-جنر است که با لاین تولید لوازم آرایشی خود یعنی Kylie Cosmetics به ثروت و شهرت فراوانی در سراسر دنیا دست یافته است. مجله فوربز در سال گذشته کایلی جنر را به عنوان یکی از جوانترین میلیاردرهای دنیا و کارآفرینی خودساخته معرفی کرد. البته مدتی بعد به دلیل افشای سندسازیهای مالی و دستکاری عدد و رقمهای مالی این شرکت، او را از لیست خود حذف کرد.
آیدان اسمیت کایلی جنر را هم مورد حمله توییتری خود قرار داده و در مورد او چنین نوشت که:
بر همگان واضح و آشکار است کایلی جنر که نازپرورده امپراطوری کارداشیانها است، چقدر با واژه خودساختگی و استقلال فاصله دارد. بیشک این عزیزدردانه کریس جنر، بدون حمایت و مدیریت مالی مادرش، نه تنها موفق به اداره این شرکت بزرگ نمیشد، بلکه حتی فکر راهاندازی این تجارت نیز به ذهنش خطور نمیکرد.
همانطور که پیشتر هم اشاره کردیم، هدف آیدان اسمیت از به راه انداختن این توفان توییتری و به چالش کشیدن داستان میلیاردرهای دنیا، این بود که افراد کمتری خود را برای فقر مالی و یا شکستهای پیدرپی سرزنش کنند؛ چراکه بسیاری از افراد موفق دنیا نیز از حمایتهای مالی گستردهای برخوردار بودهاند. به عنوان سخن پایانی باید گفت، هرچند که نباید کورکورانه در دام پروپاگاندای رسانهها و داستانهای غیرواقعی گرفتار شد، اما نباید نقش اراده و تلاش خستگی ناپذیر را در مسیر موفقیت و پیشرفت فردی نادیده گرفت. درست است که شاید بسیاری از میلیاردرهای دنیا از ابتدا نیز ثروتمند بودند، اما در مقابل آنها تعداد کثیری از افراد موفق هستند که با تلاش، پشتکار، استقلال و خودباوری موفق شدهاند سرنوشت خود را طور دیگری رقم بزنند.
نظر شما در این باره چیست؟ آیا شما نیز مانند آیدان اسمیت تصور میکنید که در موفقیت میلیاردرهای دنیا نقش عوامل محیطی و موقعیت اجتماعی بسیار پررنگتر از اراده فردی است؟ نظرات خود را با من و دیگر خوانندگان ویرگول به اشتراک بگذارید و از دیگر نوشته هایم نیز دیدن فرمایید.