بهار یاوری
بهار یاوری
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

مهربانی لطیف

مادرم، زیباتر از مهتاب!

برای تو می‌نویسم تا از عشق و مهربانی که در تمام سال های عمرم به پای من ریختی قدر دانی کنم.

آنگاه صورت زیبایت را تجسم کردم و دانه به دانه روز ها و سال هایی را که در کنارت با عشق سپری کرده‌ام را به یاد آوردم.

به یاد می‌آورم دوران کودکی را که هنگامی که زمین می‌خوردم آغوش تو مسکن درد هایم می‌شد؛ یا هنگام بیماری را، شب هایی که عاجز از درد بودم و تو تا صبح کنار بسترم بیدار می‌ماندی و قلب مملوء از عاطفه‌ات بخاطر درد هایم رنج می‌کشید.

مادرم، تو با عطوفت ذاتی خود که همچون آفتابی تابان است بر خانه ما می‌درخشی، صفا و گرما را به خانه کوچک مان هدیه می‌کنی.

لطیف تر از گل،‌ حالا که من جوان و برنا شده‌ام در تکاپو هستم تا ذره‌ای از عشق تو را جبران کنم اما ناتوانم زیرا صفات تو بسیار است؛ کلمات برای بیان آنها درمانده و زمین گیر می‌شوند.

تنها قادرم با شبه جمله‌ای حقیر و اندک علاقه‌ام را ابراز کنم. سرافکنده می‌گویم: برای تمام محبت هایت سپاس گذارم.

تا ابد دوستت دارم.

من سخت تلاش می‌کنم و اهداف بزرگی دارم. مردم می‌توانند عاشق کتاب های من باشند یا از آنها متنفر باشند ولی هرگز نمی‌توانند مرا متهم به تلاش نکردن بکنند.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید