بهرام شریفیان
بهرام شریفیان
خواندن ۲ دقیقه·۷ سال پیش

پادکستیدن های صدرا

دیروز فایلی به دست من رسید از پادکست صدرا که بیش از یک سال پیش برای اولین بار داستانی از "رومولو گایه گوس" با ترجمه عبدالله کوثری را با صدای خودش خوانده و آنرا برای شنیدن دوستان بارگذاشته. صدای جدی و آرامشش من را مطمئن میکند که میتوانم بیشتر و بیشتر به این داستان گوش بدهم. شناخت صدرا از ادبیات به او کمک کرده که بیشتر دل به روایت ببندم و از دنیای اطراف جدا شوم. با اینکه نفس گیری ها آرام آرام هر چه از شروع شنیدن فاصله میگیرم بیشتر در هم میشکند و از کیفیت آن کاسته میشود مخصوصا زمان ورق زدن صفحات، اما اینها کمتر از جذابیت داستان می کاهد و تنها نشان از تجربه ی کم و یا وسایل محدود صدابرداری دارد. جای خالی فضا سازی توسط موسیقی و یا آمبیانس به شدت احساس می شود علی الخصوص که ما با شنیدن صدای نفس گیری و ورق خوردن کتاب متوجه میشویم که این سکوت زیر صدا تعمدی نیست و تنها از نبود امکانات کافی ناشی می شود. بخش هایی که صدرا با دانش ادبیات و شمی که از نمایشنامه خوانی دارد دیالوگ های داخل گیومه ی پرسوناژها را با صدا و لحنی متفاوت می خواند می تواند به عنوان نقاط اوج و طلایی داستان شناخته شود. پایان داستان یک جمله ی درخشان انتخاب شده که به دلیل همان ها که در نبود آمبیانس و موسیقی متن گفتم از اوج بودن خود فاصله گرفته و بسان قله ای شده که با چشم ضعیف بدون عینک به آن نگاه میکنیم. دوست داشتم بعد از جمله ی کوبنده ی آخر تا ثانیه هایی موسیقی ادامه میداشت و به لحظه ای قطع نمیشد که اینطور نشد. در بعضی از کلمات بی اهمیت در طول فایل شاهد یک آکسان گذاری بیهوده و یا کشش های بیجا در تلفظ واژه ای غیر ضروری هستیم که در پیشبرد و یا پیش خوانی داستان تاثیری ندارد و حتی در یکی دو جا باعث تلفظ غلط واژه ی از پی آن خوانش می شود. انگار که داستان پیش از این توسط صدرا یا خوانده نشده و یا تمرین کافی نشده (که میتوان این را یک تکنیک برای دریافت حس واقعی شکوه داستان توسط مخاطب و شیوع حس واقعی راوی در لحظه از طریق صدایش دانست که در این صورت ترجیح میدهم به این تکنیک نام "گزارشگری داستان" بنهم.) که این عدم تسلط به ماهیت داستان را (مخصوصا در اواخر شنیدن که اتفاقا صدرا بشدت به اعتماد به نفس و تسلطش افزوده شده و کمتر اشتباه خوانشی دارد) بشدت فاش میکند. باید به صدرا تبریک بگویم که قطعه ای درست با ابتدا و انتهای مناسب از کتاب را انتخاب کرده و در قالب زمانی درست گنجانده که نه باعث سر رفتن حوصله ی شنونده میشود و نه آدم را در حس غریب حسرت کم شنیدن می گذارد. این جرات و جسارت های صدراست که به همراهی ذهن زیبای و جذامی اش همیشه از او برای من شخصیتی جذاب میسازد. به شما پیشنهاد میکنم بشنوید و با دیگران شریک شوید. این صدای مردیست که در آینده بیشتر از او خواهیم شنید.

پادکستمعرفی کتابصدرا امامیکتابادبیات آمریکای لاتین
نویسنده ای بازنشسته، معماری اخراجی، کارگردانی انصرافی، عکاسی بدون دوربین، باریستایی خسته، شاعری پاره، گرافیستی پاره وقت و البته انسانی تمام وقت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید