گیرم گلاب ناب شما اصل قمصر است
اما چه سود، حاصل گلهای پرپر است!!!!!
شرم از نگاه بلبل بیدل نمیکنید ؟!
کز هجر گل نوای فغانش به حنجر است؟!
وقتی حدیث درد برایم مکرر است
وقتی ز چنگ شوم زمان، مرگ میچکد
وقتی دل سیاه زمین جای گوهر است
وقتی بهار، وصله ناجور فصلهاست
وقتی تبر، مدافع حق صنوبر است !
وقتی به دادگاه عدالت، طناب دار ....{{{ وقتی به دادگاه عدالت طناب دار
بر صدر مینشیند و قاضی و داور است }}}
وقتی که برخلاف تمام فسانهها
امروز، شعله، مسلخ سرخ سمندر است
از من مخواه شعرِ تر، ای بیخبر ز درد!
شعری که خون از آن نچکد ننگ دفتر است!
آخر چگونه زار نگریم برای عشق
وقتی نبود آنچه که دیدم سزای عشق؟!
دیدم در انزوای خزان، باغ عشق را
دیدم به قلب خون غزل، داغ عشق را
دیدم به حکم خار، به گلها کتک زدند آری دیدم به حکم خار به گلها کتک زدند !!!!!!!!!
مهر سکوت بر دهن قاصدک زدند
دیدم دیدم لگد به ساقه امید میزنند
شلاق شب به گُرده خورشید میزنند
دیدم که گرگ، بره ما را دریده است !!!
دیدم، دیدم هر آنچه دیدنش اندوه و ماتم است
{{ باز این چه شورش است که در خلق عالَم است؟! }}
خلاصه ای بود سروده شاعری عزیز و انسانی واقعی
از شرح پریشانی این روزهای کشورم ....
تقدیم به آنان که
با قلم تباهی دهر را به چشم جهانیان پدیدار میکنند ...