حسن بندبنی
حسن بندبنی
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

فلج تحلیلی (Analysis paralysis)

پیش‌نویس: حدودا 3 سال پیش این موقع ها بود که داشتیم درمانه رو شروع می‌کردیم و حدود 1 سال پیش هم بود که دیگه ادامه‌اش ندادیم. تو این مدت اشتباهات مختلفی انجام دادیم و چیزهای مختلفی یاد گرفتیم. تا حالا چندبار خواستم درباره اتفاقای توی درمانه بنویسم اما همه‌اش حس می‌کردم که زیادی احساسی و متمایل به یک طرف خواهم نوشت و ننوشتم. الان که تقریبا یک سال از فضای جدی کار درمانه دور هستم فکر کنم بهتر می توانم بنویسیم.




برای اولین نوشته هم Analysis paralysis رو انتخاب کردم که «فلج تحلیلی» ترجمه شده است.

در ویکی‌پدیا فارسی فلج تحلیلی این طوری تعریف شده:

فلج تحلیلی به تحلیل بیش از حد شرایط یا فکر کردن بیش از اندازه به آن گفته می‌شود که در نهایت به گرفته‌نشدن هیچ تصمیمی می‌انجامد.

این اتفاقی بود که بارها و بارها برای ما در درمانه اتفاق افتاد و این تحلیل بیش از حد و عدم تصمیم‌گیری برای استارتاپ کوچک و نوپایی که در لحظه باید تصمیم بگیرد و واکنش نشان دهد مانند سم است.

می‌توانم بگویم که یکی از چیزهایی که در دو سه سال گذشته بیشترین ضربه را ازش خوردیم همین تصمیم نگرفتن بود! موارد متعددی بود که ساعت‌ها و حتی روزها سعی می‌کردیم سناریوهای مختلف را بررسی کنیم و بهترین حالت را انتخاب کنیم ولی در نهایت اتفاقی که می‌افتاد از دست دادن زمان و از دست رفتن فرصت بود. مانند بستن قراردادی که شاید بیش از یک ماه در مورد حالت‌های مختلف آن فکر کردیم و در نهایت زمان و فرصت از دست رفت و ما ماندیم یک ماه هزینه فرصت از دست رفته!

اگر خیلی ریاضی‌وار بخواهیم به قضیه نگاه کنیم این طوری می‌توانم بگویم که خیلی اوقات هزینه‌فرصتی که صرف بررسی و تحلیل بیش از حد سناریوها و موضوع می‌شود از اختلاف سود/زیان انتخاب‌ها بیشتر می‌شود و این عملا دور ریختن زمان و سرمایه هست.

الان که به گذشته نگاه می‌کنیم برخی از این فرصت‌هایی که به خاطر عدم قطعیت تو تصمیم‌گیری از دست دادیم از نظر ریالی شاید به میزان چندصد میلیون بودن و احتمالا این بودجه می‌توانست گره از کار درمانه باز کند. یک بار سر موضوعی با پوریا می‌خواستیم تصمیم بگیریم اما شاید بیش از یک ماه بود که داشتیم تحلیل می‌کردیم و سناریوهای مختلف را بررسی می کردیم و به تصمیمی نمی‌رسیدیم. ولی در نهایت یک شب وقتی تو اتوبوس تو مسیر شمال که بودم، تو کمتر از 10 دقیقه همه سناریوها را گذاشتیم کنار و تصمیم قطعی را گرفتیم و تمام! این تصمیم که تحلیل های یک ماه قبلش را دور ریختیم و در کمتر از 10 دقیقه تصمیم گرفتیم شاید یکی از منطقی‌ترین کارهای‌مان در 2 سال گذشته بوده باشد.

مهم‌ترین چیزی که این مدت یاد گرفتیم این بود که تصمیم بگیریم و جلو بریم و بیش از حد درگیر تجزیه تحلیل نشویم. بدترین اتفاقی که شاید پیش بیاید این است که سریع‌تر به اشتباه پی می‌بریم و فرصت بیشتری برای اصلاح داریم.

نکته آخر و به نظرم ناراحت‌کننده ما که در درمانه داشتیم این بود که اوقات زیادی را صرف تجزیه و تحلیل این موضوع می‌کردیم که فلان موضوع را چطوری به هیئت مدیره منتقل کنیم تا فرایند کار با مشکل روبه‌رو نشود. برای موضوع‌ها انواع سناریوها را بررسی می‌کردیم تا به بهترین حالت برسیم ولی عموما در این موارد هم به تصمیم قطعی نمی رسیدیم. این که چرا در این سطح داخلی هم نیاز به بررسی سناریوهای مختلف داشتیم در آینده خواهم گفت...


استارتاپتصمیم گیریکارآفرینی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید