ما یا بایست میرفتیم در حوزۀ زیرساختی در آن اقیانوس قرمز، فضای کاملاً رقابتی، با شرایط نابرابر، منابعمان را تلف میکردیم، هدر میدادیم، شفاف و بدون پردهپوشی؛ یا اینکه ترجیح میدادیم در اقیانوس آبی، که [در] آن اقیانوس آبی [که] رقابت کمتر و مزیّت رقابتی ما بود بیاییم تمرکز کنیم. آن اقیانوس آبی ما چه بود؟ خدمات بود. خدماتی که بهواسطۀ تحریمهایی که علیه جمهوری اسلامی ایران بود، بسیاری از این خدمات توسط در واقع کسانی که با ما مخالف بودند و مشکل داشتند در ایران تحریم بود. یعنی شما اوبِر در ایران طبیعتاً نمیتواند کار کند. (آذری جهرمی؛ اپیزود ۷۱ پادکست سکه)
مشخص شد که قصدم از نوشتن از نوشتار چیست! بگذارید یک تیتر بلندتر برای این نوشته انتخاب کنم؛ از آن تیترهای مقالهطور «وضعیت بحرانی سرویسهای اینترنتی بومی! در مواجه احمقانه و دیوانهوار با موضوعات مورد علاقه سرمایهگذاران و نابود کردن چیزی به نام فهم اقتصادی و منطقی در اذهان عمومی، همراه با بررسی سردگمی کاربران اینترنتی در مواجه با این سرویسها».
پنجسال پیش در دو مطلب بحران مدیریت و مدیریت بحرانساز و کاریکاتور بومیسازی یا درآوردن مسخره همهچیز به نحوی معترضانه از آینده سرویسهای بومی! (که درحال حاضر در همان آینده مطالب استیم) صحبت کرده بودم. به صورت کل میگویند یک ایده بزرگ ۷۰-۸۰ درصدش دست رقیب اصلیست، ۱۰-۱۵ درصدش دست رقیب دوم و ۱۰-۱۵ درصد بقیهاش دست بقیه رقبا، یعنی یک ایده بزرگ اگر بازار خیلی خیلی بزرگ هم داشته باشد و یک دو رقیب اصلی و دومی برای شما متصور باشد، احمقانه است بخواهید یکبار دیگر وارد این بازار بشوید. آن هم بازاری که اگر وارد بشوید و حتی موفق باشید، نه اینکه سهمی اضافه کنید و از آن اضافه سهم سود ببرید! نه! بلکه یک سهم ثابت دارد و شما میکوشید نهایتا در آن ۱۰-۱۵ درصد سهم پایین که با ۱۰ رقیب دیگر استید، سر و کله بزنید و مثلا خوشبینانه ۳-۴ درصدش برای شما باشد.
رفتاری که این سالها از سازمانها و شرکتهای خصوصی (در پوشش خصوصی) و سرمایهگذاران شخصی (در پوشش شخصی) و غیر شخصی (نیاز به پوشش ندارند) میبینیم این است که به صورت خیلی احمقانهای، دیوانهوار درحال بازطراحی چرخ استند، آنهم چرخهای مربعی! وقتی هم به عنوان مشاور یا منتقد ورود میکنیم میگوییم «از مال ما فرق دارد دارد» و «از مال ما بهتر است».
از رشد قارچی و دیوانهوار پیامرسانهای بومی گرفته تا سرویسهای VODها. هر کدامشان هم به واسطه رانتها و پلنهایشان سعی کردند انحصاری برای ایجاد کنند تا به هر نحوی کاربر را به سمت خودشان جذب! کنند. از گرفتن ارز گرفته تا ثبتنام در فلاندانشگاه تا ارتباط با فلان ارگان دولتی.
اگر یک جستجوی ساده از لیست VODهای موجود در ایران داشته باشید به بیش از ۷-۸ سرویس مشهور و نیمهمشهور بر میخورید، هر کدامشان با این الگو پیش رفتند که:
حال فرض کنید یک کاربر بخواهد یک سریال یا برنامه خوب را پیگیر باشد، باید حداقل عضو ۳-۴ سرویس باشد؛ آنهم باز از بخشی از کارهای قابل قبول در بقیه سرویسها جا میماند. اگر اکانت ماهیانه هر سرویس را ۱۵۰ هزارتومان در نظر بگیریم، کاربر تقریبا ماهی ۶۰۰ هزارتومان باید فقط و فقط بابت درجریان بودن برنامههای خوب قرار گیرد، یعنی ۶۰۰ هزارتومان برای نهایتا استفاده از ۴ برنامه خوب!
سرویسهایی که با رانت خبری و پیگیری میفهمیم بعضا در ضررهای چندصد میلیاردی غرق شدهاند و توجیه منطقی و تجاریای برای سرپانگهداشتنشان نیست! تنها توجیهش این است که بودجهای آمده، باید در قالب پوششی خرج شود!
وقتی به رزومه سرمایهگذاران این سرویسها نگاه میکنیم میبینیم کمتر از انگشتان دست ایده استارتاپی موفق دارند و در جلسات جذب سرمایه نیز از صاحب استارتاپ میخواهند که جادوگری معجزهگر باشد و بیش از ۴۰ درصد شرکتش را با قیمت یکی دو میلیارد به دست اینها بسپارد، آنهم با کلی رفت و آمد و توجیه مالی و KPI و ماهها تلاش برای توجیه کارمندی که یک سوپرمارکت را نمیتواند بگرداند.
این روند یا نهایتا ختم به استفاده غیرقانونی از محصولات VODها میشود یا یکجایی کاربر را خسته میکند! و کاربر عطای استفاده از محصولات کپی و دست چندم این VODها را به لقاءش بخشیده و میرود سراغ سرویسهای باکیفیت خارجی شبیه Netflix, Amazon prime, ... که لااقل بداند از چیزی جا نیافتاده و نیاز به هزینه ماهیانه بیش از نیممیلیون برای کارهای تقریبا قابل قبول نیست.
در پایان لیستی از پیامرسانهای بومی! و VODهای داخلی! را ارائه میکنم تا قضاوت به عهده خودتان باشد:
لیستی از VODها
لیستی از پیامرسانها