ویرگول
ورودثبت نام
برآیند
برآیند
خواندن ۷ دقیقه·۲ سال پیش

خلاصه کتاب "ذهن حواس جمع" (قسمت دوم)


واقعاً چی به ما انگیزه میده؟

صدها سال باورمون این بوده است که تنبیه و تشویق، انگیزه ایجاد میکنه.

اپیکور، (فیلسوف یونانِ باستان) میگه: لذت، یعنی نبودِ رنج در بدن و نبود ناآرامی در روح

به زبون ساده: تلاش برای تسکینِ ناراحتی، دلیل اصلی تمام رفتارهای ماست؛ هر چیز دیگه ای دلیل فرعی ست.

بازی بیلیارد رو در نظر بگیرید. چی باعث میشه توپا توی حفره ها بیوفتن؟ آیا شانس دخیله؟

خود توپ ، چوب یا ضربه بازیکن؟

میدونیم که وجود توپ و چوب، لازمه ولی دلیل اصلی، بازیکنه. توپ و چوب، دلایل اصلی نیستن؛ دلایل فرعی یه رویدادِ نهایی ان.

تو بازیِ زندگی، اکثر وقتا، دیدنِ دلیلِ اصلیِ هر چیزی سخته.

وقتی ترفیع نمیگیریم، ممکنه به جای اینکه به بی صلاحیتی و نداشتنه ابتکارِ عملِ خودمون فکر کنیم، همکارِ حقه بازمون رو بخاطرِ تصاحبِ شغلی که برای ما بود، مقصر بدونیم. وقتی با همسرمون دعوامون میشه، ممکنه بجای اینکه فکر کنیم مسائلی وجود دارن که سالها، حل نشده باقی موندن، درگیری، سرِ اتفاق کوچیکی، مثل: باز بودن درِ دستشویی رو دلیل اون بدونیم.

این دلایلِ فرعی، تو یه چیز مشترکن؛ کمک میکنن مسئولیت رو به گردنِ چیزی یا کسی دیگه بندازیم. توپ و چوب، همکارمون یا درِ دستشویی به یه اندازه کنار دلایل دیگه مقصر شناخته میشن ولی قطعاً مسئولیت کاملِ اتفاق، به گردن اونا نیست. اگه دلایل اصلی رو پیدا و با اونا برخورد نکنیم، مثل قربانیِ درمونده ای درون فاجعه ای که خودمون مسببش بودیم، گرفتار میشیم.

حواس پرتی های زندگیمون، نتیجه همین تفکراته. دلایل فرعی رو مقصر میدونیم در حالیکه دلایل اصلی ناشناخته اند. دلمون میخواد تلویزیون، فست فود، شبکه های اجتماعی، سیگار یا بازی های کامپیوتری رو مقصر بدونیم ولی همه اینا دلایل فرعیِ حواس پرتی ما هستن.

اگه به دلایلِ اصلی حواس پرتیمون نپردازیم، همش راه هایی پیدا میکنیم تا حواس خودمون رو پرت کنیم. اینطور که معلومه، مسئله فقط خودِ حواس پرتی نیس، بلکه چگونگیِ واکنش ما به اونه.

مدیریت زمان، مدیریت رنج است.

اولش نمیخواستم باور کنم که حقیقت ناراحت کننده ای پشت عوامل واقعی حواس پرتی وجود داره. ولی بعد از مطالعه منابع علمی، فهمیدم که انگیزه اقدامات از درون ما سرچشمه میگیره. در واقع ، حواس پرتی فقط یکی از راه هاییه که مغز برای کنار اومدن با رنج پیدا میکنه. اگه این واقعیت رو بپذیریم، تنها راه منطقیِ کنترل حواس پرتی، اینه که یاد بگیریم نارحتیمون رو کنترل کنیم.

چهار عامل ، رضایت رو تو بین آدما به امری گذرا تبدیل میکنن:

1- بی حوصلگی: دونستن اینکه افراد برای فرار از بی حوصلگی حاضرن دست به چه کارایی بزنن، شوکه کننده اس.

2- خطای منفی نگری: یعنی اتفاقات منفی رو خیلی پررنگ تر از اتفاقات خنثی یا مثبت ببینیم.

3- نشخوار ذهنی: یعنی تمایل ما به فکر کردن در مورد تجربیات بد

4- عامل چهارم که شاید مخرب تر از بقیه باشه: سازگاری با لذته: یعنی: تمام اتفاقاتی که فکر میکردیم ما رو خوشحال تر میکنن، در واقع این کارو نمیکنن یا دست کم به مدت طولانی این کارو نمیکنن. دیوید مایِرز تو کتاب " در جستجوی خوشبختی " میگه: هر تجربه مطلوبی ( عشق آتشین، اوج لذت معنوی، لذت داشتن دارایی جدید و یا خوشحالی از موفقیت، گذراست...)

حالا با این اوصاف چیکار کنیم؟ ( زانوی غم بغل کنیم؟ البته که نه )

بطور پیش فرض، نارضایتی و ناراحتی، بر مغزمان حکم میرانند ولی به جای اینکه ما رو مغلوب کنن، میتونیم از اونا استفاده کنیم تا به ما انگیزه بدن.

اگه این نوع نگرانی رو نداشتیم، شاید وضعیتمون بسیار بدتر میشد و ممکن بود منقرض بشیم. همین نارضایتیه که ما رو به طرفِ انجامِ هر کاری (مثل: شکار کردن، جستجو کردن، خلق کردن و سازگار شدن) سوق میده.

با وجود اینکه نمیتونیم احساسات و افکاری رو که تو ذهنمون ظاهر میشن کنترل کنیم، میتونیم واکنشمون رو در برابر اونا کنترل کنیم. نباید مرتب به خودمون بگیم که درباره امیالمون فکر نکنیم، بلکه باید راه های بهتری یاد بگیریم تا حریفشون بشیم. این رویکرد درباره حواس پرتیای دیگه مثل: سر زدن بیش از حد به موبایل، خوردن فست فود یا خریدهایِ از سرِ هوس هم کاربرد داره. به جای مبارزه با امیال، باید روش های جدیدی یاد بگیریم تا افکار مزاحم رو کنترل کنیم.

دنبال کردن این 4 قدم میتونه کمک کنه تا این کارو انجام بدیم:

1- دنبال ناراحتی ای بگردید که قبل از حواس پرتی میاد: مثلاً : مشکلی که همیشه هنگام نوشتن دارم، میل به جستجوی هر چیزی تو گوگله. میشه این عادت بد رو به نام " تحقیق کردن " توجیه کرد ولی خودم که میدونم فقط برای فرار از نوشتنه.

باید بر عاملی تمرکز کنیم که قبل از رفتار ما، ناخواسته میاد؛ مثل: احساس اضطراب، داشتن اشتیاق شدید، احساس بی قراری و ...

2- اسم اون محرک رو بنویسیم:

یعنی اینا رو: زمان، کاری که انجام میدادید و احساستون رو وقتی متوجه اون عامل محرک درونی شدید که به حواس پرتی منجر میشه

مثلاً : همین الان تو قفسه سینه ام، استرس احساس میکنم و دارم به سراغ موبایلم میرم.

هر چی بهتر متوجه رفتارمون بشیم، به مرور زمان بهتر میتونیم مدیریتش کنیم.

3- احساسات خودتون رو واکاوی کنید:

حالا در باره اون احساس، کنجکاوی کنید. مثلاً: وقتی کنار بچه خودتون نشستید و به کار فکر می کنید، دلشوره میگیرد؟ یا وقتی حواستون پرت میشه، استرس میگیرید؟

پیشنهاد میکنم: قبل از هر کاری مکث کنید و بذارید این احساسات درون شما باقی بمونن واونا رو واکاوی کنید.

4- آگاهی از حواس پرتی لحظه ای

شده تا حالا پشت چراغ قرمز به خودتون بگید: تا چراغ سبز شه، یه سری به اینستاگرام بزنم؟ یا مثلاً سر درس خوندن بگی یه چند لحظه تلویزیون ببینم بعد دوباره شروع میکنم...

خب هیچ کدوم از این کارا به خودیِ خود مشکلی ندارن؛ اما به این دلیل خطرناکن که وقتی " فقط برای لحظه ای " انجامشون میدیم، احتمال داره کارایی بکنیم که بعداً پشیمون بشیم. مثلاً یک ساعت از درس خوندن بیوفتیم یا تصادف کنیم.

اما یه راه حل جالب رو برای کنار اومدن با این نوع حواس پرتی پیشنهاد میدم: قانون 10 دقیقه

یعنی: وقتی نمیتونم به انجامِ کارِ بهتری فکر کنم و متوجه میشم که میخوام برم سراغ گوشیم که آرومم کنه، به خودم میگم: عیبی نداره، میرم ولی الان نه؛ باید 10 دقیقه صبر کنم.

روانشناسان به این کار میگن: موج سواری روی امیال

یعنی: وقتی دوس داریم کاری رو انجام بدیم، توجه به احساسات و سوار شدن بر اون ، مثل موج کمک میکنه تا وقتیکه احساسات فروکش میکنن، حریفش بشیم.

برای مدیریتِ عواملی که ما رو به سمت حواس پرتی میکشونه، باید در مورد خودمون متفاوت فکر کنیم. نوع نگاه ما به رفتارمون، تأثیر زیادی بر شیوه رفتارمون داره.

پژوهش های متعددی اثبات کردن که:

نگاه متفاوت به ارتباط بین خلق و خو و نیروی اراده ما، پیامدهای عمیقی بر نحوه تمرکز توجهمون داره.

نیروی اراده تموم نمیشه. اگه باور کنیم که تموم میشه، برای جا زدن، دلایلِ منطقی میاریم و کمتر احتمال داره به اهدافمون برسیم؛ در حالیکه میتونستیم مقاومت کنیم.

پژوهشی که تو مجله پژوهش های مربوط به الکل و مواد مخدر منتشر شد، نشون داد که:

افرادی که باور داشتن قدرت مبارزه با اشتیاق شدیدشون رو ندارن، بیشتر احتمال داشت که دوباره به نوشیدنی های الکلی رو بیارن.

فقط یه لحظه، خوب به این جمله فکر کنین: طرز فکر، به اندازه وابستگیِ جسمی به ماده مخدر اهمیت داره !!! اونچه به خودمون میگیم، خیلی مهمه.

اومدن نزدیک به 80 تا پژوهش رو بررسی کردن که 16هزار داوطلب توشون شرکت کرده بود و نتیجه اش این بود:

اونایی که در مواجهه با شکست ها و نقص های فردی با خودشون برخورد مثبتی دارن، شادترن.

پیشنهاد میکنم نحوه حرف زدن با خودمون رو تغییر بدیم؛ هممون گند میزنیم و درگیر حواس پرتی هستیم، مهم اینه که بدون اینکه احساس گناه خیلی زیاد داشته باشیم ( که احساس خیلی بدتری به ما میده و باعث میشه برای فرار از رنجِ شرم، بیشتر به دنبال حواس پرتی بریم ) مسئولیت اعمالمون رو به عهده بگیریم.

یه راهکارش اینه:

چجوری با دوستاتون حرف میزنید، همونجوری با خودتون حرف بزنید. اینطوری حداقل حس بهتری نسبت به خودتون دارید.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پایان قسمت دوم






انگیزهحواسمدیریت زماناحساساتکتاب
برآیند محلی برای رشد و توسعه شماست.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید