ریحانه برفر
ریحانه برفر
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

کژال

حلیمه درحالی که چادرش را از کمرش باز میکرد سمت مش حیدر که تازه از راه رسیده بود رفت و خودش را به گریه زد ودر مقابل چشمان متعجب مش حیدر خودش را زمین انداخت هردو دستش را بالا برد شروع کرد به شیون کردن .

بیا مشتی که بی آبرو شدیم بیا ببین چه بی حیثیت. شدیم،هی بهت گفتم انقدر لی لی به لالای این دختر نزار هی زدی تو دهنم گفتی چیزی نگم حالا بیا تحویل بگیر

دخترت معلوم نیست از کدوم حروم زاده ای حامله شده،معلوم نیست تو اون شهر جای درس خوندن ...

چی داری میگی حلیمه ؟صدات بیار پایین آروم حرف بزن ببینم چی شده ؟کی حامله شده؛؟

دخترت همون گیس بریده که بخاطرش همش جلو من وایمیستادی .چیه باور نمی کنی نه؟

به سرعت از جا پرید و سمت کیف سیاه رنگ قدیمی که کنار مخده روی زمین افتاده بود شیرجه زد ،از اینکه داشت پس از ۱۲سال انتقامش را می گرفت در ،دلش عروسی گرفته بود به محض اینکه جواب آزمایش رو از کیفش بیرون کشید لبخند پهنی زد وقبل از آنکه رو بر گرداند باز خودش رو به گریه انداخت و جواب آزمایش را نشان مش حیدر داد

مش حیدر که چیزی از حروف انگلیسی داخل کاغذ سر در نمی آورد آن را پشت و رو کرد که باصدای باز صدای حلیمه بلند شد واین بار دستانش لرزید وزانو هایش خم و بر روی زمین افتاد .

چگونه باید حرف هایی که شنیده بود را باور می کرد آخر مگر ممکن بود،باز پژواک صدای حلیمه مدام در سرش تکرار می شد

(دخترت سه ماهه بارداره .. ،دخترت سه ماهه بارداره) حاجی. از فردا تو این ده میشیم گاو پیشانی سفید

حالا با چه روی سرمون رو بلند کنیم

مردم پشت سرمون چی می گن.اینکه دختر مش حیدر شوهر نکرده شکمش باد کرده

دستان مش حیدر از شنیدن حرف هایی که پشت سرهم بر سرش آوار می شد مشت شد و صورتش از شدت خشم قرمز و رگهای گردنش ورم کرد، فورا خیز برداشت و باصدای بلند کژال را صدا کرد صدایی که نشنید خودش را به اتاق رساند و چشمش که به دختر مچاله شده کنار دیوار افتاد، با تصور دستان پیچ خورده نامحرم بر بدن سفیدش خون مقابل چشمانش را گرفت کمر بند پوسیده اش را از کمرش باز کرد و یک دور آن را دور دست پیچاند ،ضربات پراز خشم و غیرت لکه دار شده اش مجالی برای دفاع به کژال نمی داد.

رمانریحانه برفر
می نگارم ،گه گاهی بر تکه برگ سپید،خود ندانم چه می شود سیل رگبار رویای من
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید