و من احساس میکنم چیزی به آرامی درون من ته میکشد، شعله میکشد، به آرامی میسوزد و خاکستر میشود. احساس میکنم چیزی درون من رو به اتمام است و هیچوقت درست نخواهد شد."
نوشته شده در 1:03 دقیقه بامداد؛ با چشمهای سرخ و افکار درهم.
پینوشت: مدتها بود اعتماد به نفس انتشار نوشتههام رو نداشتم؛ پس تصمیم گرفتم بعد سه ماه با یه بداههیِ سه خطی دلی با قلم ضعیف شروع کنم، به امید اینکه این طلسم بشکنه...