زمانی که یاد گرفتن علم مدیریت را شروع کردم، هیچ وقت تصورش را نمیکردم که در سالهای نه چندان دور، این همه حجم متخصص به نام "مدیریت" را ببینم. واژههای "محتوا" ، "استراتژی محتوا" و امثالهم، کلیدواژههایی هستند که این روزها همه میبینیم و میشنویم و عمدتاً ادعای این را دارند که یا اولین هستند و یا بهترین هستند که اگر به هر یک از آنها مراجعه نکنیم، خسارتی زیاد را در کسب و کار خودمان متحمل شدهایم.
اما میخواهم از منظری دیگر به این مسأله بپردازم. استراتژی محتوا همان قدر که پیچیده به نظر میرسد و یا اینگونه خواستند که به نظر برسد، همان قدر ساده است: محتوا باید طوری چیده شود که شما را بر مدار مشتری بچرخاند؛ همین!
اگر صاحب کسبوکاری هستیم و میخواهیم از محتوا و استراتژیهای محتوا بهره ببریم، برای این موضوع باید توجه داشته باشیم که چه برنامهای برای مدیریت کردن محتواهایمان را داریم.
محتوا چیزی نیست که بخواهیم از مشاور و یا متخصص کمک بگیریم. به دلایل متعدد که در این مختصر نمیگنجد.
محتوا بخشی از دانش تخصصی و علم مدیریت است که می باید در پشت آن، سالها ویزیتوری، کلاس رفتن، مشق نوشتن و آموزشهای تخصصی در حوزۀ مدیریت باشد. استراتژی محتوا، بخش بسیار کوچکی از استراتژیهای مدیریتی برای هدایت یک سیستم است. پس سادهانگاری است اگر تصور کنیم مفهومی به نام "استراتژی محتوا" در اجرا، معنا دارد.
استراتژی محتوا، تولید محتوا و هدایت آن به زبان خودمان است: آیا میتوان این زبان را از دیگران تقلید کرد و یا خرید؟