چیز هایی که ازشان متنفرم :
پرکردن قالب های یخ و گذاشتن ان در فریزر
، گذاشتن قاشق و چنگال های شسته شده در کشو ، قاشق های سنگین ، چنگال های کج ،
شیمی ، آزمایشگاه شیمی ، لوله های باریک و لاغر اندام آزمایشگاه شیمی ، بِشر ، چراغ الکلی ، تشریح بدن مرغ ، معلم ازمایشگاه
، ناخن هایی که زیرشان چرک جمع شده ، ناخن هایی که بد می شکنند ، حس وجود کثیفی روی دندان هایم وقتی شب ها حوصله ندارم مسواک بزنم ، احساس حقارت ، ننوشتن ،
عربی ، فعل های عربی ، فعل های ماضی و مضارع ، دینی ، درس نهی از منکر و امر به معروف دینی نهم ،
شکم بزرگ ، عینک کثیف ، وقتی دیگران عینکم را به چشمشان می زنند و با تعجب می گویند : چقدر چشمات ضعیفه ، کسانی که به "عینکت " " عینک هایت " میگویند ،
نماز بدون توجه ، ترس های بیخود و بی جهت ، فکر های مخرب ، دعوا ، تیکه انداختن ، بحث کردنی که به جایی نمی رسد ، نصیحت کردن ، انجام اشتباه وقتی متوجه انجام دادنش نمی شوم
، دستمال های افتاده روی زمین ، کفتر های اقای خراسانی ، کفتر ها ، پسر نانوا که تا من را میبیند زبان دراز و زشتش را بیرون می اورد ، ساختمان کنار خانیمان که از بدو تولدم در حال ساختن است
، گریه کردن جلوی جمع ، موهای زائد ، مدرسه ای که کلاس هفتم در ان درس میخواندم ، دل درد
، وقتی خسته ام اما خوابم نمیبرد ، وقتی از خواب میپرم و دیگر خوابم نمی برد ، وقتی خواب هایی می بینم که هیچ چیز جز احساس بدشان یادم نمی ماند ، وقتی شب موقع خواب به یاد قیافه ی انابل می افتم و خوابم نمی برد ،
خیارشور خرمایی ،ناگت خربزه ای ، تاس کباب های شور ، خورشت بامیه ، بامیه ، زولبیا بامیه ، شیرینی هایی که در دندان گیر میکنند ، انجیر خشک وقتی در دندان گیر میکند ...