آن طور که استوک و ازراچی (2018)[1] میگویند:
با وجود این احتمال که یک دستیار شخصی هوشمند میتواند له یا علیه منافع کاربرانش عمل کند، میتوان انتظار و امید به دستیاران فضیلتمند داشت. گروهی از دستیاران شخصی که توسط شرکتهای مستقل توسعه داده میشوند و منافع کاربران را اولویت میدهند (ص. 1287).
اجازه دهید ابتدا ببینیم ماجرا چیست! دستیاران هوشمند شخصی هرروز بیشتر و بیشتر وارد زندگی روزمره ما میشوند. پیشبینیها حکایت از این دارد که تا سال ۲۰۲۱ نزدیک به ۱.۸ میلیارد نفر به طور مستمر برای انجام امور روزمرهشان مانند جستجو در اینترنت، تنظیم ملاقاتها، خرید، گرفتن تاکسی یا ارسال پیام به دیگران، از دستیاران هوشمند شخصیشان استفاده میکنند[2]. صحبت با تلفن همراه دیگر به معنای صحبت با شخصی پشت گوشی نیست. بلکه صحبت با خود گوشی نیز کم کم به یک امر روزمره تبدیل میشود. دیر نیست زمانی که تکان خوردن انگشت شست روی صفحه تلفن همراه به یک نوستالژی تبدیل شود.
اجازه دهید روی تاریک ماجرا را ببینیم. با همه گیرشدن دستیاران شخصی و وابستگی هرچه بیشتر کاربران به آنها، دغدغه امکان سوء استفادههای جزئی و کلی از آنها نیز بیشتر و بیشتر مطرح میشود. سوء استفادهگران در اینجا سارقان و هکرها نیستند، بلکه شرکتهای توسعهدهنده این خدمات هستند که برای کسب سود بیشتر و حفظ سیطرهشان در بازار به انحاء مختلف کاربران وابسته و از همه جا بیخبر را برای سود بیشتر استثمار میکنند. وقتی صبح پشت میز صبحانه از دستیار شخصیتان میپرسید چه خبر؟ جواب میتواند اخباری با سوگیری خاص باشد. وقتی از رستورانهای خوب اطراف میپرسید، دستیار میتواند بسیاری از فاکتورها را کنار بگذارد و رستورانی را به شما پیشنهاد دهد که پول بیشتر پرداخت کردهاست. درست است شما میتوانید جهت جریان آب شنا کنید و برای مطمئن شدن، همیشه خودتان نیز جستجو کنید و از این و آن پرسوجو کنید. ولی وقتی زندگی پرسرعت و مشغله این روزها و وابستگی زیاد به این خدمات را در نظر بگیرید، این احتمال رنگ میبازد. جالب است بدانید که ۹۵٪ مردم بعد از جستجو در گوگل به چند گزینه اول اکتفا میکنند و حتی حاضر نمیشوند به صفحه دوم گوگل سر بزنند (چه برسد به این که جستجوگرهای دیگر چون یاهو و بینگ را امتحان کنند).
حال در روی روشن ماجرا، یک دستیار صوتی فضیلتمند که در باتلاق رقابت نفسگیر کسب سود بیشتر (از طریق تبلیغات) نیفتاده است به شما اخبار را میگوید در حالی که تشکیکات موجود روی اعتبار آنها را نیز یادآوری میکند و با در نظرگرفتن دیگر منابع میتواند به شما تأکید کند که این خبر به صورت گزینشی برای شما ارسال میشود. وقتی پیشنهاد یک محصول یا رستوران را میدهد خاطر نشان میکند که فروشنده برای این امر پول پرداخت کردهاست و نظرات کاربران و فاکتورهای دیگر ادعای فروشنده را تایید را رد میکند. مخلص کلام این که یک دستیار صوتی فضیلتمند از اعتماد و وابستگی کاربر (و سرشلوغی او) برای پرکردن جیب توسعهدهنده سوء استفاده نمیکند و بیشترین احترام و اولویت را به کاربر میدهد. صدالبته این پیامرسان تبلیغات کمتری دریافت میکند. اولویتدهی به اطلاعات نمایش دادهشده و بالا و پایین کردن پیشنهادها به خواست سفارشدهندگان و پرداختکنندگان پول بیشتر، چیزی است که صنعت سودآور جستجو را میچرخاند.
این اولین بار نیست که یک تجارت پرسود با احترام به کاربر در تعارض قرار میگیرد. ولی چیزی که دستیاران شخصی را متمایز میکند، شیوه ارتباط کاربران با آنهاست. ارتباط من با دستیار شخصی، مانند ارتباط من با مرورگر اینترنت در کامپیوتر شخصیام نیست. من ممکن است مدت زیادی مشغول جستجو در اینترنت باشم و جوانب کار را بسنجم. این ارتباط مانند رابطه من با فروشنده محلهمان نیز نیست که ممکن است وقت زیادی را برای چانه زدن با او صرف کنم. دستیاران شخصی مانند فستفودها قرار است کارهای روزمرهمان را سریعتر و سریعتر کنند. در این فضا دیگر تایپ کردن چندکلمه و تکان دادن انگشتها روی صفحه کلید نیز کاری وقتگیر و خستهکننده محسوب میشود. از این خسته کنندهتر، گوش دادن به چنددقیقه سخنرانی دستیار شخصی در مورد تمامی گزینهها و ویژگیهای آنهاست! این وجه تمایز دستیاران شخصی آن را به شمشیری دولبه تبدیل میکند. به نظر میرسد کاربران در استفاده از دستیاران شخصی کاملا حرفشنو و بیدفاع هستند. آنها حوصله ندارند و چیزی که دستیار پیشنهاد دهد را میپذیرند. این میتواند یک بازار متمایز برای پیشنهادهای سفارشی و پولی باشد که شاید برخی از اوقات منافع شرکتهای توسعهدهنده را به منافع کاربران ترجیح دهد.
دستیار شخصی فضیلتمند در این فضا مانند بانکی است که وقتی همه وام با سود بالا میدهند، اقدام به اعطاء وام قرضالحسنه میکند. این شناکردن بر خلاف جریان آب است. ولی یک مشکل جدی در اینجا وجود دارد؛ چیزی که به آن اثر شبکه میگویند. کارآمدی، موفقیت و رضایتبخشی برخی از خدمات، وابسته به تعداد کاربرانی است که از آنها استفاده میکنند. در مورد برخی سرویسها هرچه کاربر بیشتری از آنها استفاده کند، با بازخوردی که گرفته میشود، سرویس فربهتر و هوشمندتر میشود. در طرف مقابل کاربران جدید نیز به سمت سرویسهایی میروند که کارآمدتر و موفقتر هستند. به بیانی سرویسهای موفق مانند یک گلوله برفی بزرگتر و بزرگتر میشوند تا زمانی که جایی برای رقابت باقی نمیماند. در چنین فضایی است که استوک و ازراچی پیشبینی میکنند که آینده دستیاران شخصی در دست چند بازیگر اصلی (که از همین حالا سرمایههای هنگفتی را خرج کردهاند) باقی بماند: آمازون، اپل، مایکروسافت و سامسونگ (صص. 1287-93). این شرکتهای بزرگ نیز برای بازپسگیری سرمایههای عظیم خرجشده و در حال خرج و همچنین باقیماندن در رقابت نفسگیر موجود چارهای ندارند که حداکثر بهرهبرداری تجاری را با استفاده از تبلیغات و اولویتبندی اطلاعات و پیشنهادها انجام دهند. کاربران جدید نیز چارهای ندارند تا برای استفاده از یک دستیار هوشمند کارآمد از آنی استفاده کنند که چندسال است با دهها میلیون کاربر و میلیاردها بازخورد گرفتهشده کارآمدتر و کارآمدتر شده است.
مشابه چنین دغدغههایی در سالیان گذشته در حوزههایی چون سیستمهای عامل و موتورهای جستجو وجود داشته است. افراد و نهادهای زیادی تلاش کردند تا به نحوی ماجرا را در این حوزهها تغییر دهند (به جنبش منبع باز در حوزه نرمافزارها و به جریمههای سنگین اتحادیه اروپا به مایکروسافت و گوگل بابت آنچه از بین بردن رقابتپذیری عنوان شده است فکر کنید). چیزی که مهم است این است که علیرغم شباهتهای زیاد، دستیاران هوشمند وضعیت ممتاز خودشان را دارند. شیوه حضور مستمر آنها در زندگی کاربرانشان و وابستگیهای فراوانی که به دنبال میآورند، نیازمند راهحلهای هوشمندانهتر و مختص این سرویسهاست. اگر قرار است دستیار هوشمند فضیلتمند چیزی بیشتر از یک آرزو باشد، بایستی از همین الان فکری کرد.
[1] Stucke, M. E, Ezrachi, A. (2018). How Digital Assistants Can Harm Our Economy, Privacy, and Democracy. Berkeley Technology Law Journal 32(3), 1239-1299: https://doi.org/10.15779/Z383B5W79M
[2] See https://www.go-gulf.com/blog/virtual-digital-assistants/