bawhari
bawhari
خواندن ۹ دقیقه·۳ سال پیش

داستان اولین کیس استادی من

ویرگول خودمو رو با با یک نصیحت شروع میکنم، تا میتونید برای زبان انگلیسی وقت بزارید و آرام و صبور باشید.

من خیلی وقت پیش تصمیم گرفته بودم روی ایده مسکن کار کنم، نمی دونم ایده اش از کجا امد ولی به طور عجیبی دلم میخواست روی این پروژه کار کنم. برای دوره مدیریت محصول شروین مشایخ پروژه مسکن انتخاب کردم، برای پروژه کارشناسیم پروژه مسکن انتخاب کردم و برای هر چی میشد پروژه مسکن انتخاب کردم تا خودمو مجبور کنم تا با ترس و استرس اولین کیس استادیم کنار بیام.

این پروژه چیه و چه فرقی با دیوار، شیپور و بقیه سایت های حوزه املاک داره؟

پروژه مسکن من به صورت خلاصه دوتا فیچر مهم داره؛ یکی نمایش خانه ها روی نقشه و دیگر گرفتن بازدیدکننده. بازدید کننده شخصی هست که در ازای مبلغی به جای ما خانه های مورد نظر را میبیند و گزارشی مبنی بر دید و بازدید خود به ما میدهد، این گزارش میتواند در قالب عکس های بیشتر، متن های توصیفی (مثلا صاحب خونه قید نکرده خونه تمیز هست یا نه) و یا تور مجازی باشد.

خوبی این فیچر از نظر بیزینس: دستگاه گرفتن تور مجازی بسیار گرونه و با تهیه چندتا دستگاه فقط برای پرسنل بازدیدکننده ی خود میتوانیم صرفه جویی مالی کنیم(گرفتن تور مجازی با کیفیت برای همه کاربران و صاحب خانه ها امری سخت و برای کاربران تجربه لذت بخشی است)، گرفتن درصدی از هزینه بازدیدکننده ها و امکان اشتغال زایی برای جوانان.

خوبی این فیچر از نظر کاربر: در طی مصاحبه ی که با کاربران داشتم متوجه شدم صاحب خانه معمولا اطلاعات کافی و لازم را در آگهی های خود قید نمی کنند و این هزینه مالی زیادی برای کسی که به دنبال خانه هست دارد، این هزینه شامل هزینه تلفن، هزینه رفت و آمد و هزینه وقت و انرژی کاربران بود.

البته فیچر نمایش نقشه رو هم برای کاربرانی گذاشتم که به محله ایی اشنا نیستن و میخواهند سریع تر خانه ی مورد نظر خود را در محله ایی مشخص ببینند.

https://www.behance.net/gallery/133470665/Real-Estate-Case-Study
https://www.behance.net/gallery/133470665/Real-Estate-Case-Study

من در این پروژه چه کارهایی کردم؟

دیزاین بریف:

هر پروژه ایی توسط کارفرما یه بریفی داره که مشخص میکنه این پروژه قراره چه مسیری رو طی کنه و این پروژه کارفرما نداشت و خودم باید ماموریت، گروه هدف، اهداف کسب و کار و ... را مینوشتم. هنگام نوشتن دیزاین بریفش از آموزه هایی که از کلاس شروین مشایخ عزیز یاد گرفته بودم استفاده کردم و این باعث شد برای اولین بار حس و حال کارفرما بودن و مدیر محصول بودن رو حس کنم، که واقعا تجربه باحالی بود.

فرایند دیزاین Design process:

طبق رود مپی که علی بابایی عزیز آماده کرده بود ما همون ابتدا باید مشخص میکردیم میخواییم چه فرایندی را پیش بگیریم و برای ما یه راهنمایی قرار داده بود ولی من میخواستم فراتر از اون برم و مدل های دو الماسه و دیزاین اسپرینت و ... که همیشه تو مقاله ها بهش اشاره میشد برای اولین بار و اصولی طی کنم ولی در نهایت فهمیدم کل فرایند دیزاین خلاصه میشه به ریسرچ، پیدا کردن مشکل و نیاز کاربر و پیدا کردن راه حل مناسب برای این مشکل و نیاز کشف شده، دیزاین ، تست و دوباره تکرار کردن این فرایند، همه ی این مدل ها خوبن ولی در نهایت حرف نهایشون یکیه.

ریسرچ پلن:

کار اشتباهی که من همیشه قبل از ریسرچ ام انجام میدادم این بود که فرضیات اولیه و هدفم از ریسرچ مشخص نمی کردم. این جوری بودم که اوکی برم چندتا سوال برای مصاحبه یا پرسشنامه در بیارم و ببینم کاربر چی میگه و بعد مرحله ی بعدی را برای خودم مشخص میکردم و این اولین نکته ی بود که از کلاس های علی بابایی یاد گرفتم.

من نه سریال آلیس دیدم نه کتابشو خوندم ولی اینجا بود که این دیالوگ معروف یادم امد
من نه سریال آلیس دیدم نه کتابشو خوندم ولی اینجا بود که این دیالوگ معروف یادم امد


جمع آوری اطلاعات موجود Desk Research:

موقع ریسرچ من تازه عمل کرده بودم و 3 ماه تابستون جفت پاهام تو گچ بود و متاسفانه نتونستم حضوری به بنگاه های املاک برم برای همین این مرحله را من به کمک مقاله ایی که دیوار از گزارش سال 99 خود منتشر کرده بود انجام دادم، البته شیپور هم گزارشی مثل دیوار منتشر کرده ولی به کاملی دیوار نبود ولی جفتشون به من بینش خوبی دادن که چقد جای یک پلتفورمی که فقط در حوزه مسکن باشه خالیه.البته که کار خودم رو فقط با این گزارش ها تموم نکردم و توی توییتر به دنبال هشتگ های دیوار و شیپور و مسکن بودم که ببینم مردم چی توییت کردن و چه دغدغه هایی داشتن/دارند(که این روش به کاربر شناسی خیلی کمک میکنه).

گزارش منتشر شده دیوار از سال 99
گزارش منتشر شده دیوار از سال 99

مصاحبه:

جامعه هدفم دختر و پسرهای مجرد مستقل، خانواده ها و پیرمرد پیرزن های تنها بود. که پیدا کردن دختر مجرد و مستقل برای مصاحبه یکی از پر چالش ترین کاری بود که برای این پروژه انجام دادم و متوجه شدم دختر مجرد مستقل نمیشه از لینکدین پیدا کرد و دست به دامن بچهای توییتر شدم.

این جا بود که اهمیت شبکه سازی و اجتماعی بودن رو فهمیدم و تصمیم گرفتم از غار تنهایی خودم بیرون بیام و با آدم های بیشتری معاشرت داشته باشم.

آنالیز صحبت های مصاحبه:

علی بابایی یه جدول از خوشه ها، چالش ها و نیازهای کاربران رو به ما معرفی کرد که در واقعا Affinity Map را به روش خودش کاستومایز کرده بود که واقعا توی مرتب کردن ذهنم خیلی بهم کمک کرد. من خوشه ها رو هر کدوم از پرسوناهام در نظر گرفتم و سعی کردم چالش ها و نیازهای هرکدوم رو بنویسم.

نقشه ی همدلی Empathy Map:

در کمتر پروژه ایی ما معمولا از این نقشه استفاده می کنیم ولی چون میخواستم به بینش نهایی کاربران برسم از این روش استفاده کردم. وقتی داشتم قسمت های مختلف این نقشه را با صحبت های مصاحبه پر میکردم، متوجه شدم چرا اسم این نقشه را گذاشتن نقشه ی همدلی و حقیقتا تجربه ی جذابی بود که در نهایت با جایگزین ردیف اخر به مشکلات بنگاه های املاک و استارتاپ های مجازی این قسمت را به اتمام رسوندم.

ایده های آزاد و ارزش های پیشنهادی Free Ideas & Value Proposition:

این یکی از دو ستون رود مپ کلاس علی بابایی عزیز بود و نکته ی مهم اش این بود برای بایاس نشدن ذهنمون تحلیل رقبا رو قبل این دو ستون انجام ندیدم.به کمک ستون ایده های آزاد ما هر ایده ایی که نیاز و دغدغه ی کاربرمون رو حله می کنه مینویسیم و با استفاده از ستون بعدی کارایی و با ارزش بودن این ایده ها رو میسنجیم و این باعث میشه ایده های اضافی و یا نامناسب رو خط بزنیم.

پرسونا و داستان کاربر:

خوب من همیشه با این تمپلیت های پرسونا مشکل داشتم اخه برندی که طرف دوست داره به کجای دیزاین ما تاثیر میزاره؟؟؟ با صحبتی که با مسیح صدری خیلی وقت پیش راجب این پروژه انجام داده بودم حرف خوبی زد گفت پرسونا رو بیخیال و با یه User Story خوب مشکلات و نیازهای کاربر و هرآنچه که می دونی نیازه هست را بنویس.البته که من ترکیب پرسونا و داستان کاربر رو خیلی دوست دارم؛ از یه طرف عکس و اسم کاربر تو یه نگاه، بهت دید میده و بعد داستانش میتونه تو رو آگاه تر کن نسبت به این پرسونای خاص.

تحلیل رقبا:

اینجا رسیدیم به تحلیل رقبا، منم دیوار و شیپور ر و مورد برسی قرار دادم؛البته که استارتاپ های زیادی هستن که تمرکزشون فقط روی مسکن هست ولی هیچ کدوم به موفقیت این دوتا نبودن ولی نمیشد ازشون گذشت و در یک حرکت از تمام اسکرین های این سایت ها اسکرین شات گرفتم و برای مود برد استفاده میکردم چون ذهنم خیلی بایاس شده بود روی دیزاین دیوار.

فیچرهای کلیدی Key Features:

بعد از ایده های آزاد و تحلیل رقبا حالا وقتشه فیچرهای کلیدی و مهم رو بنویسیم، من بعد از تکمیل این قسمت دوتا ستون پایین که Problem Statement / Core Problem و Main Solution بود را پر کردم. این قسمت باید فیت هم باشند تا به اصطلاح ما بگیم این محصول ما مارکت فیت است و به نیاز کاربران و بیزینس به خوبی پاسخ میدهد.

بابت کیفیت پایین عکس معذرت میخوام چون که میرو پلن رایگانش با همین کیفیت خروجی میده چاره ایی نداشتم:(
بابت کیفیت پایین عکس معذرت میخوام چون که میرو پلن رایگانش با همین کیفیت خروجی میده چاره ایی نداشتم:(


کارت سورتینگ Card Sorting:

در نهایت هر کدام از ویژگی های مهم یه خانه/ آپارتمان را نوشتم تا بتوانم مشخص کنم کدام ویژگی برای کاربر مهم تر است مثلا متراژ و قیمت خانه خیلی خیلی مهم تر از وضعیت نورگیری خانه و یا داشتن پارکینگه.

یا بعضی از ویژگی ها مخصوص آپارتمان هاست مثلا داشتن انتن مرکزی و نگهبانی لازم نیست برای خانه ویلایی قید بشه.

جریان کاربر User Flow:

راستش من اول از سایت مپ استفاده کرده بودم که کلیت صفحات برام واضح بشه ولی چون کلیتش مثل دیوار و شیپور بود و پیچیدگی خاصی نداشت دلم باهاش صاف نبود که در کیس استادیم قیدش کنم، و اینجا بود که یه فکری به ذهنم رسید و گفتم وقت و حوصله خواننده کیس استادیم رو الکی نگیرم و به صورت خلاصه و با مشخص کردن راه حل خودم User Flow رو طراحی کردم.


اسکچ Paper Sketch:

مثل هر پروژه دیگه اسکچ آن را روی کاغذ کشیدم و ازش عکس گرفتم ولی بخاطر عرق روی دستم، کاغذها توی عکس خوب نیوفتاده بودن و بعد از قرار دادن آن در کیس استادیم صرف نظر کردم. اگر برمیگشتم عقب حتما از وایرفریم استفاده میکردم تا کیس استادی کامل تری داشته باشم.


لوگو:

در نهایت به سمت UI امدم و با طراحی لوگو کار خودمو آغاز کردم؛ میدونستم این سایت قراره کاربری که به دنبال خونه است و شخصی که صاحب خانه است و بنگاه دار و بازدیدکننده را بهم وصل کنه و این وصل کردن برای من تداعی پازل بود و این شد که لوگو شد پازل و اسم سایت با توجه به لوگو شد چهار دیواری. البته ضرب المثل "چهاردیواری، اختیاری" هم این وسط بی تاثیر نبود.

دیزاین لایبری Design Library و طراحی رابط کاربری UI:

استرس اخرای پروژه واقعا زیاد بود، داشتیم به آبان و ماه اخر پروژه نزدیک میشدیم و برای UI واقعا ذهن باز میخواستم، این شد که از امین رحمان زاده طراح UI شرکت خواهش کردم بیاد و دیزاین پروژه رو بهبود بده و خدایی مثل همیشه منو سورپرایز کرد و از همین جا ازش تشکر میکنم که با خونسردی خودش استرس های منو کم میکرد.


یوزبیلیتی تست Usability Test:

دوباره برگردیم به UX؛ در نهایت با کمک 8 نفر از دوستام و پدرم و مادرم تست گرفتم و نتیجه برای خودم واقعا سورپرایز کننده بود. وقتی به کیس استادی بقیه نگاه میکردم، متوجه شدم سناریوی کاربر نمی نوشتن و فقط عددهای متریک ها و یا فقط عکس و توضیح از این که این چه تستی هست مینوشتن و جای خالی سناریو واقعا برام حس میشد. اکثر این 8 نفر به مشخصات خونه اشاره کردن و گفتن مثلا انباری: بله/ خیر زیاد جالب نیست و به جای اون از انباری: دارد/ ندارد استفاده کنم و نکته های ریز و درشت دیگه که واقعا ازشون ممنونم که این وقت در اختیارم قرار دادن.

و در نهایت شما میتونید کیس استادی من رو در اکانت بیهنس من ببینید:

https://www.behance.net/gallery/133470665/Real-Estate-Case-Study




در نهایت همه جا منو میتونید با ای دی bawhari@ پیدا کنید و اینم سایت منه bawhari.design اگر نیاز به همکار توی شرکت یا پروژه ایی داشتی خوشحال میشم باهات همکاری کنم و ازت یاد بگیرم :)

کیس استادیuxuiproduct designمسکن
اینجا من به زبان خودم و هر انچه که یاد میگیرم می نویسم...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید