تا به حال فکر کردهاید چرا در دنیای کتابها، ابلهان انسانهای خردمندتری هستند و حکیمانهتر سخن میگویند؟
آلبن، ابله داستان است، روستایی که در روستا و جهانش از همه حکیمتر است. متفاوت به دنیا نگاه میکند، ولی این تفاوت، به قیمت طرد و انکار او، تمام میشود. از ابتدای کتاب از طرز سوال پرسیدن و کنجکاویهای او متوجه هوش او میشوید، ولی چون ارزیابی جامعه از هوش، نمرات مدرسه است، پس او ابله هست و شایستهی سرزنش. شروع داستان غافلگیر کننده است؛
"هنگامی که لبخند بر لبان ژه نشست، دوهزار و سیصد و چهل و دو روز از مرگ او گذشته بود."
ژه کیست؟ یک زن با لباس قرمز، زاییدهی تخیل آلبن هشت ساله به غایت تنها. چرا بوبن به مرگ او اشاره کرد، درحالیکه زاییدهی تخیل آلبن است؟ هیچ وقت معلوم نمیشود. مادر آلبن هر از گاهی به مسافرت میرود،کجا؟ هیچ وقت معلوم نمیشود. پدر آلبن از صدای تقِ سیلی به جای بیان آوای جملات خود استفاده میکند؛ تق، یعنی برو بخواب؛ تق، یعنی غذا بخور؛ تق، پرت و پلا تعریف نکن. در نتیجه آلبن لبخند دلنشین ژه و صحبت کردن با او را به هرچیز و کار دیگری در این دنیا ترجیح میدهد. آلبن بزرگ میشود، مینوازد، روستا را ترک میکند، کار میکند و در تمام لحظاتش، اطرافیانش ابلهی را میبنند که در حال صحبت کردن با هواست. ژه همواره همراه اوست تا آلبن عاشق میشود، درطول همان شب ژه ناپدید میشود.
اگر به فلسفه علاقه ندارید، پیشنهاد میکنم این کتاب را نخوانید. البته پیچیدگی کتابهای فلسفی در آثار بوبن دیده نمیشود و کتاب ساده و روان است. آثار او پر از جملات ناب و نغز در ستایش زندگی و عشق است. عنوان اصلی کتاب "ژه" بوده، اما مترجم با الهام از ابله داستایوفسکی، نام "ابله محله" را برای این اثر برگزیده است. البته با عنوان ژه هم منتشر شده است.
ابله محله کتاب کم حجمی است که سریع تمام میشود ولی تا ساعتها شما را به فکر فرو میبرد.