از بهترین کتابهای روانشناسی که پیرامون توصیف ابعاد شخصیت زن، براساس دیدگاه یونگ خواندم.
تونی گرنت معتقد است که روان زن چهار بعد دارد:
_جنگجو یا آمازون، که همواره درحال کار و رقابت است، برای او انجام دادن مفهوم دارد نه صرف بودن. این جنبه طبق دیدگاه یونگ، انیموس یا بخش مردانه زن نامیده میشود.
_مادر یا حامی، که کامیابی خود را در حمایت و محبت به دیگران میبیند.
_بانو یا مدیال که اشاره به سرشت الهام بخش زن، بعد روحانی و زیبایی درون او دارد.
_هتایرا یا دلبر که به بعد جسمانی و زیبایی ظاهری زن اشاره دارد.
یک زن همواره باید در جهت تقویت هر چهار بعد خود قدم بردارد، اما معمولا ترکیبی از دو بعد را بیشتر نشان میدهد.
برای مثال یک جنگجومادر، ایندیرا گاندی است که به خاطر حمایت از شوهرش، به شهرت و محبوبیت رسید.
یک جنگجوبانو، ژاندارک است که با ندای درونش همراه شد و یک ارتش را همراه خود کرد.
گرنت معتقد است، زن امروزی فریب خورده و به مردی با ظاهری زنانه بدل شده است. او جنبههای مادر، بانو و دلبر را رها کرده و سرسختانه به جنبه جنگجوی خود گره خورده است. او معتقد است جنبش فمینیست علیرغم دستاوردهایش، دروغهای بزرگی به زنان گفته است و در یک فصل به تفصیل آنها را شرح میدهد. او با تکیه بر تجربیات روانشناسی خود، مثالهای متعددی برای تفهیم بهتر موضوع میزند و از زنان جامعهاش میخواهد تا زنانگی خود را در آغوش بگیرند.
یک فصل را به تشریح ساختار روان مرد اختصاص داده و در فصل بعدتر چگونگی برخورد مناسب دو جنس و سرانجام راهکارهایی برای تشکیل یک زندگی موفق را ارائه میدهد. به نظر من کتاب علمی، شیرین و برپایه تجربیات خانم تونی گرنت است. دوست خانمی داشتم که بسیار موفق بود، ولی احساس خوشبختی نداشت. او زندگیش را فدای موفقیت تحصیلی خود کرده بود، به پیشنهاد یک روانشناس این کتاب را خواند و استفادهی زیادی برد. بعد جنگجوی او بر روانش سیطره داشت و اینکتاب به او کمک کرد تا ابعاد دیگرش را شکوفا کند. ولی به واقع چند درصد زنان ایران چنین بعد جنگجوی قوی دارند که از آنها بخواهیم سه جنبه دیگر را قویتر کنند؟ این کتاب در واقع برای زنی مانند دوست من، نوشته شده که به طور افراطی زندگی را فدای تحصیل و کار خود میکند و حالا زمان تعدیل روان اوست.