نایل فرگوسن استاد تاریخ دانشگاه هاروارد که مشخصا یک صهیونیست تندروی افراطی است در این ویدئو یک صحبت جالبی کرد:
فرگوسن میگوید عمدهی جوانان بین ۱۶ تا ۲۴ سال در جوامع غربی طرفدار فلسطین هستند در حالیکه مسنترها بیشتر از اسرائیل پشتیبانی میکنند. او این را به نظام آموزشی ارتباط میدهد که توانسته مغز این جوانان را شستشو دهد و آنها را پیرو ایدئولوژی woke نماید. در نتیجهی این ایدئولوژی، یک زن چاق همجنسباز سیاه پوست از حقوق ویژه و ممتازی برخوردار است که یک مرد سفید پوست عادی فاقد آن است. در نتیجه از آنجایی که فلسطینیها در نظر این افراد «اقلیت» به حساب میآیند پس از آنها باید حمایت شود.
در واقع ارزشیهای آمریکا همانطور که از حقوق زنان و سیاه پوستان و همجنسبازان و ترنسها حمایت میکنند و معتقدند که آموزشهای مربوط به هویت جنسی (gender identiity) باید از سنین کم به کودکان داده شود و کودکان باید اختیار این را داشته باشند تا هویت جنسی خود را «انتخاب» کنند و جنسیت بیولوژیکی خود را بر اساس آن تغییر دهند، به همین نسبت از فلسطینیها نیز حمایت میکنند. این در حالیست که این طیف ارزشی چشم خود را بر روی حقایق جامعهی آمریکا و معضلات آن از جمله ورود بیسابقهی گلههای مهاجر از مرز مکزیک میبندند.
این بیشباهت به یک طیف خاص ارزشی در ایران نیست که معتقدند ایران باید از این جهت فلسطین را پشتیبانی کند که فلسطین «مظلوم» است و بعد ناخواسته خود را در برابر پرسش دیگر قرار میدهند که چرا ایران از برخی مسلمانان مورد ظلم در نقاط دیگر دنیا مثل چین حمایت نمیکند. گویی که وظیفهی حکومت ایران دفاع از مسلمانان مظلوم در سراسر جهان است و نه وظایف معمولی که یک حکومت در دنیای امروزی دارد.
به همین نسبت جماعت ارزشی مقیم آمریکا تصور میکنند که همانطور که وظیفهی دولت آمریکا این است که ورزشکاران ترنس در تیم زنان بازی کرده و مقام اول را کسب کنند، یا سهمیهی اختصاصی در استخدام شرکتها به اقلیتهای جنسی و جنسیتی داده شود، یا هتل در اختیار مهاجران غیرقانونی مکزیک جهت اسکان قرار دهد، به همین نسبت باید از فلسطین نیز حمایت کند.
اما در واقع نه حمایت ایران از فلسطین و نه آمریکا از اسرائیل جنبهی ایدئولوژیک و ارزشی ندارد:
راشاتودی در خبری آورده است که یک سازمان دولتی در بریتانیا تبلیغات یک فرد را به دلیل نمایش بدن نیمه برهنهی زنان ممنوع کرده است.
https://www.rt.com/news/590417-calvin-klein-ad-banned/
لفظی که این نهاد قانون گذاری به کار برده objectifying است یا «شیء وارگی» که یک لفظ رایج در ادبیات مارکسیستی است. یعنی بدن زن را به عنوان یک شیء و در جهت تبلیغات استفاده کرده یا همان چیزی که تصور میشود که از وجود زن در غرب «سوءاستفادهی ابزاری» میشود.
اینجا نیز با یک طیف ارزشی فرنگی مواجه هستیم که میگویند اگر تصویر زن در این تبلیغات برهنه نباشد، یعنی زن حجاب داشته باشد، استفاده از آن به عنوان شیء هیچ اشکالی ندارد.
این همان استدلالی که ارزشیهای وطنی دارند که اگر زن حجابش کامل باشد میتواند در عرصههای اجتماعی فعالیت کند، به دانشگاه برود و شغل داشته باشد. فقط نباید لخت باشد چون مصداق شیءوارگی است.
این درحالیست که حجاب به خودی خود ارزش نیست. بلکه جایگاه اجتماعی و تاریخی زن است که ارزش است. آن نقش مادرانگی و حفظ بنیاد خانواده است که ارزش دارد. نقش زن نقش باروری است نه کارمند. اگر زن را تبدیل به کارمند کردیم دیگر محجبه بودن یا نبودنش مهم نیست.
در این مورد نیز قبلا نوشتهام: