بهنام
بهنام
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

تعالی در مکتب مولانا

در داستانی تعریف می‌کند که شخص کافری به نام ابوقحط مهمان پیامبر می‌شود که بسیار چاق بود و غذا زیاد می‌خورد. هنگام شام، ابوقحط همه‌ی شیر و لبنیات هفت بز را می‌خورد و برای اهل خانه چیزی باقی نمی‌گذارد. موقع خواب یکی از خدمتکاران که از بابت گرسنه ماندن عصبانی بود در را از پشت به روی او قفل می‌کند. نیمه‌های شب ابوقحط از درد شکم بیدار می‌شود و به قصد قضای حاجت به طرف در می‌رود اما در را بسته می‌بیند. پس به ناچار به رختخواب برگشته و به خواب می‌رود و در خواب لباس خود را کثیف می‌کند:

خویش در ویرانه‌ی خالی چو دید / او چنان محتاج اندر دم برید

وقتی از خواب بیدار می‌شود متوجه خرابکاری‌اش می‌شود و مضطرب می‌شود. پس تا صبح صبر می‌کند و هنگامی که در باز می‌شود به آهستگی از خانه‌ی پیامبر فرار می‌کند.

پیامبر متوجه خرابکاری مرد کافر می‌شود و برخلاف خواسته‌ی خدمتکاران و اهل خانه خود اقدام به شستشو و نظافت رختخواب می‌کند. تا اینکه مرد کافر متوجه می‌شود چیزی را در خانه جا گذاشته و به آنجا باز می‌گردد و پیامبر را در حال شستشو می‌بیند و نتیجتا با دیدن این صحنه به خود می‌آید و مسلمان می‌شود.

مولانا در خلال روایت این داستان نکات متنوعی را گوشزد می‌کند از جمله اینکه خرابکاری مرد کافر وسیله‌ای بود برای هدایت او:

بس عداوتها که آن یاری بود / بس خرابیها که معماری بود

نیازهای غریزی ما می‌تواند سبب رشد و تعالی ما شود، همانطور که هبوط آدم به زمین سبب می‌شود تا او به درجه‌ای بالاتر از فرشتگان دست یابد:

تا نگرید ابر کی خندد چمن / تا نگرید طفل کی جوشد لبن (شیر مادر)
طفل یک روزه همی داند طریق / که بگریم تا رسد دایه‌ شفیق
تو نمی دانی که دایه‌ دایگان / کم دهد بی گریه شیر او رایگان


بر همین اساس درخواست حاجت‌های مادی و مرتبط با مسائل و مشکلات روزمره در دعا و زیارت یا یاد کردن خدا در هنگام سختی‌ها نه تنها برخلاف تصور برخی مذموم نیست بلکه مطابق با ذات انسان است و می‌تواند سبب تعالی شود.

مولانامولویمثنویحکمتتعالی
دغدغه هویت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید