وقایع دو سه سال اخیر را که در اخبار روزمره شنیدهایم بدون جهتگیری و تحلیل خاصی، به طوری که با چشم غیرمسلح هم دیده میشود در کنار هم میگذاریم:
در سال ۲۰۱۹ ترامپ سازمان سپاه پاسداران را تروریستی اعلام کرد. این اقدام در نوع خودش بیسابقه بود زیرا نخستین باری بود که یک سازمان نظامی رسمی متعلق به یک حکومت به رسمیت شناخته شده توسط آمریکا تروریستی اعلام میشود. تا قبل از آن گروههای حماس و حزب الله یا ببرهای تامیل در سریلانکا تروریستی اعلام شده بودند اما فرق اینها با سپاه این بود که هیچیک از اینها سازمان نظامی رسمی یک کشور، یعنی کشوری که در داخل سازمان ملل حکومتش به رسمیت شناخته شده باشد نبودند.
این اقدام با آنکه در نوع خودش عجیب و بیسابقه بود و محدودیتهای زیادی را برای صدور ویزا و ورود ایرانیان به خاک آمریکا به وجود آورد، حتی برای ایرانیانی که دیگر ایرانی به حساب نمیآمدند، اما در کمال تعجب از سوی ایرانیان معترض و برانداز در وقایع سال گذشته مورد حمایت واقع شد.
در روزهای اخیر دیدیم که پارلمان سوئد اقدام مشابهی را علیه سپاه تصویب کرد و تقاضاهایی از سوی آمریکا به کشورهای هند، کانادا، استرالیا، انگلیس و اتحادیهی اروپا وارد میشود.
ماهیت قوانین در کشورهای تحت سیطرهی فرهنگی انگلیس به صورت واگیردار است که ساختار common law را تداعی میکند.
در این ساختار بر خلاف civil law (مشابه وضعیت ایران) مبنای رای دادگاه بر اساس قانون اساسی یا قوانین شرعی مکتوب نیست بلکه بر اساس موارد مشابهی است که قبلا اتفاق افتاده. البته این رای دادگاه نمیتواند خلاف قانون اساسی باشد اما اگر حکمی در یکجا داده شود وکیل یا قاضی میتوانند در جلسهی دادگاه برای صدور حکم بیگناهی یا محکومیت به آن استناد کنند.
در نتیجه انتظار میرود که کشورهای بیشتری اقدام ترامپ را در صورتی که فوایدی برایشان داشته باشد مشابها تکرار کنند.
همچنین به تدریج شاهد قوانین سختگیرانهی دیگری علیه ایرانیها هستیم برای کارهایی نظیر خرید و فروش زمین و مسکن، که ابتدا توسط فرماندار تگزاس و بعد فلوریدا در چند روز گذشته تصویب گردید.
به طور همزمان مشاهده میشود که اسلام ستیزی و مخالفت با عقاید اسلامی در جوامع غربی کمرنگ میشود و حتی به وضوح از سوی افراطیترین چهرههای آتئیست دیده و شنیده میشود که به احترام مسلمانان از نقد عقاید آنها اجتناب کرده و حتی دیده شد که یک استاد دانشگاه به دلیل ایجاد حساسیت در بین مسلمانان از دانشگاه اخراج گردید.
به هر حال غرب دیگر اسلام را مهمترین تهدید پیش روی آیندهی خودش نمیبیند. در مقابل، در برابر شهروندان ایران و چند کشور دیگر نظیر روسیه حساسیتها و محدودیتهای ویژه به وجود میآید که انتظار میرود مرتبا افزایش پیدا کند و زمانی که قوانین محدود کننده نظیر تروریستی شناخته شدن سپاه یا ممنوعیت خرید و فروش مسکن فواید خود را نشان دهند توسط دیگر کشورها نیز اعمال شده و به انوع دیگر قوانین محدودیتساز گسترش پیدا کنند.
این تغییر به دلیل قطب بندی جدید جهان است. غرب دیگر اسلام را مقابل خود نمیبیند. اسلام زمانی تهدیدی برای غرب بود که غربیها تمایل به غربی کردن تمام دنیا داشتند. اما حالا میبینیم که به سادگی خاک افغانستان را دودستی تحویل طالبان داده و اصراری بر وارد کردن دموکراسی به خاورمیانه نمیکنند. دوران سی سالهی جهان تک قطبی به اتمام رسیده و حالا غرب در برابر حملهی روسیه به اوکراین دستش از همه جا کوتاه شده. عربستان و کشورهای عربی با گردش به سمت چین و ایران و حتی پذیرش دولت بشار اسد که ۱۲ سال با آن جنگ داشتند و خاتمهی جنگ یمن به جبههی مقابل غرب میپیوندند و از آن طرف، انتظار میرود که شاهد سیر مهاجرت سرمایههای انسانی از کشورهای غربی به منطقهی خاورمیانه و چین باشیم. این روند همزمان است با وخیم تر شدن بحران اقتصادی، کمبود انرژی، تورم و رکود، موج ورشکستگی بانکها و تعطیلی کارخانجات غربی یا انتقال آنها به چین و جاهای دیگر جهت تامین ارزانتر انرژی، و فرمان روسای دولتهای غربی برای مهیا ساختن زیرساختهای لازم جهت توسعه در زمینهی خودروهای برقی که آنها را از انرژی نفت خاورمیانه بینیاز کند، اینها همگی نشانههایی از یک تغییر بزرگ است برای آنان که میاندیشند.
اما در میان این همه نشانهها و آیات آشکار، طبق معمول ایرانیهای غربگرا در داخل و خارج از کشور همچنان از همه چیز بیاطلاع بوده و مانند کبک سر خود را در زیر یک خروار پهن اسب فرو کردهاند و سایر ایرانیان و بخشهایی از حکومت نیز مشغول درگیری بر سر مسالهی حجاب اند و توان و انرژی کشور را روی این قضیه اتلاف میکنند.
غربگراهای داخل ایران همچنان معطل مذاکره با غرب هستند و مانند محسن رنانی حسرت برجام را خورده یا مانند غنی نژاد و سایر اقتصاددانها از هر گروهی که باشد قبلهی آمالشان آمریکاست و یا مانند زیباکلام غصهی کشور جعلی اسرائیل را میخورند. این گروه به وضوح بیست سی سال از قافلهی تغییرات دنیا عقب هستند و میتوانستند همچون کشورهای عربی با چرخش به سمت چین و یا الگو گرفتن از روسیه که خودش تحت شدیدترین تحریمهاست مانع از وابستگی اقتصاد ایران به دلاری که در حال فروپاشی است شوند.
غربگرایان خارج از ایران نیز خواستههایشان عبارت است از تروریستی اعلام کردن سپاه و بستن سفارتخانههای جمهوری اسلامی و آوردن دموکراسی توسط غرب به درون ایران (در حالیکه دموکراسی خاورمیانه دیگر موضوع غرب نیست) که همانطور که گفته شد و در قوانین ایالت تگزاس و فلوریدا مشاهده شد، و همانطور که از خاصیت واگیردار قوانین در غرب گفته شد، این درخواستها عاقبت همچون تف سربالا اول از همه بر سر و روی خودشان فرو خواهد آمد تا به زودی همانند یک شهروند درجهی ۳ برای هر خرید و فروش و معامله یا پر کردن هر فرم استخدامی و هر نوع تعامل دیگر با دولت و جامعه و یا رهایی از ترس از مصادرهی اموالشان، اول ثابت نمایند که با حکومت ایران ارتباطی ندارند یا پولی نگرفتهاند.