شیر غیرلبنی مثل شیر سویا، چای بدون کافئین، چای سبز، گوشت، کره و پروتئینهای گیاهی، سیگار بدون نیکوتین، دلستر بدون الکل، نوشابه بدون قند، شکر بدون شیرینی، همگی محصولاتی هستند که ریشه در جریانات چپ دارند زیرا که چپها همیشه درکی باژگونه از جهان هستی دارند. آنها تمایل دارند تا جهان واقع را انکار نموده و دنیا را آنطور که «باید» و نه آنگونه که «هست» بشناسانند و در این راه آنچنان از خود بیخود شده که کارشان به مسخرگی کشیده میشود و محصولاتی از قبیل Vegetarian bacon (خوک گیاهی) یا تخم مرغ گیاهی ابداع میکنند که تنها در ظاهر شبیه محصولات واقعی است.
این تنها چند مثال بارز از علائم بیماری فراگیر چپ است. تمام حکومتهای کمونیستی تمایل به جعل واقعیات تاریخی داشته و دارند. در کرهی شمالی تنها کتابهای موجود در کتابفروشیها نوشتهی رهبران این کشور است و در چین حتی کتاب مقدس یا قرآن نیز سانسور میشود. تمام هم و غم رسانهای این حکومتها و حتی تولید هنر و سرگرمی مصروف تبلیغات ایدئولوژیک میشود.
اندیشه و تز «برابری» یکی دیگر از تصورات وارونهی چپهاست که کارگر با کارفرما یا سرمایهدار برابر است در حالیکه در واقعیت چنین نیست و نمیتواند باشد. یا برابری زن و مرد که همانند «شیر غیرلبنی» منجر به ظهور چیزهایی میشود که شبیه زن اند اما زن نیستند و نقشهای تاریخی زنانگی را ایفا نمیکنند. مثلا یک مرد مخنث با هفت قلم آرایش، یا یک زن کاملا محجبه که وزیر و رئیس و وکیل میشود.
این نادیده گرفتن جهان به طور کلی سبب انکار پدیدههای شکل گرفته در بستر تاریخ میشود، از نقش گوشت در تاریخ حیات انسان تا نقشهای اجتماعی زن و مرد، از دین و سنتهای جمعی تا پیدایش ملیت و فرهنگ.
دشمنی چپ ایرانی با فرهنگ و تمدن ایران بر هیچکس پوشیده نیست و بسیار تا به حال از آن گفته شده است. اما اینها صرفا محدود به تعدادی نویسنده روشنفکر نمیشود. آن مجری خبیث بی بی سی که تیتر میزند «زبان فارسی چطور در ایران غلبه یافت؟» راه همان چپها و چپولها را میرود. او در این عنوان خبیثانه و انگریزانه (انگلیس) به طور ضمنی این را مطرح میکند که در ایران زبانهای مختلفی از اقوام گوناگون بوده است و فارسی که زبان قوم به خصوصی بوده در این میان توانسته بر دیگر زبانها غلبه یابد.
این در حالیست که در ایران قومیت به آن معنی اروپایی وجود ندارد و فارسی زبانی است شکل گرفته در طول تاریخ که برای مکالمات میان همهی افراد قوم عجم مستقل از زبان مادریشان به کار میرود.
چپ پفیوز ایرانی که از تاریخ و ادبیات ایران به کلی غافل است صحبت از «حقوق اقوام و اقلیتها» میکند انگار که یک قوم غالب بر دیگر اقوام برتری یافته و آنها را به زنجیر کشیده است.
شخصی که از واقعیتهای درون ایران بی خبر باشد و تنها به صحبتهای کارشناسان مزدور بی بی سی و روشنفکران چند-کتاب-خوانده اکتفا کند از تعجب شاخ درمیآورد که چگونه یک رئیس جمهور ترک در ایران بر سر کار میآید و مگر ترکها زیر مجموعهی امپراطوری ترکی نبودهاند که عدهایشان از بد روزگار درون مرزهای ایران افتادهاند.
باری در باب دیاثت چپ و به خصوص چپ ایرانی و نحلههای برون مرزیاش صحبت بسیار است که همه را نمیتوان یکی یکی جواب داد، بلکه باید این جریانات را به طور کلی و با یک فرمول واحد شناخت همانطور که مولانا میگوید:
جواب حق چنان نباشد که هر مشکل را علی الانفراد جدا جواب باید گفتن؛ به یک جواب همه سؤالها به یکباره معلوم شود و مشکل حلّ گردد.