بهنام
بهنام
خواندن ۳ دقیقه·۲ ماه پیش

دوگانه‌ها و تضادهای تاریخی در سرزمین ایران



ایران سرزمین دوگانه‌هاست که تعدادی قدیمی اند مانند تضاد عقل و نقل یا تضاد شریعت و طریقت یا دوگانه‌ی نص باستانی و قرآن یا نوسانات دائمی میان اقتدار و تشتت قدرت، و تعدادی جدید هستند مانند تضاد سنت و تجدد یا اخلاق و سیاست یا ایدئولوژی و تاریخ. گاه جای سوال هست که چطور ایران هزاران سال با این تضادها کنار آمده و از هم فرو نپاشیده، و حتی شگفت انگیزتر آنکه بعد از دوره‌های طولانی افتراق و تجزیه مجددا یکپارچه شده، آن هم با انگیزه‌ی بازگشت به مفهوم باستانی ایران، نظیر آنچه که شاه اسماعیل و شاه تهماسب صفوی کرد و حتی در دوران معاصر نیز اگر صهیونیزم مجال بدهد، در میان مردمان سرزمین‌های جداشده نظیر هرات و قفقاز و سیستان و مرو، کماکان میل به بازگشت به سرزمین مادری و تشکیل مجدد ایران بزرگ دیده می‌شود.

این ویژگی روح ایرانی است که در دوران جدید می‌توان آن را هم ارز مفهوم مدرن ملیت قلمداد کرد البته با برخی تفاوت‌ها، از جمله اینکه در تاریخ ایران تا قبل از مشروطه مفاهیم مدرنی همچون حقوق شهروندی و قانون وجود نداشته‌اند.

توصیف چیستی این روح ایرانی و چگونگی ارتباط آن با مفاهیم فیزیکی نظیر قومیت، نژاد، زبان و دین بسیار پیچیده است همانگونه که توصیف چیستی روح انسان و ارتباط آن با بدن پیچیده است. اما توصیف کیفیات این روح همانند روح انسانی ممکن است. همانطور که می‌دانیم روح شریر چگونه روحی است یا روح بزرگ، در مورد روح ایرانی نیز این را می‌توان به خوبی شناخت که البته به صورت ناخودآگاه در اذهان مردم ایران همواره شناخته می‌شود.

این روح همانطور که در اینجا گفته شد فراتر از قومیت، نژاد، زبان و دین است و این وجه اشتراک پررنگی است که با مفهوم مدرن ملیت دارد و آن را به عنوان کهن ترین ملیت استوار تاریخ مطرح میکند:

https://vrgl.ir/Id1KC

اسرائیل به لحاظ تعریف در نقطه‌ی مقابل این روح قرار دارد زیرا موجودیتی است که بر اساس نژاد، قومیت، دین و زبان تاسیس شده است و چه جالب است که میان دشمنان این روح ایرانی و صهیونیست‌ها شباهت‌ها و هماهنگی‌هایی می‌بینیم.

از جمله شاه شمشاد قدان و خسرو شیرین عقلان، اعلیحضرت رضا پهلوی مجیز اسرائیل را گفته و خطاب به اسرائیل می‌فرماید: «جمهوری اسلامی پیش از اینکه به سراغ شما بیاید، به سراغ ایران ما آمد»



از دید این افراد ایران درست مثل اسرائیل یک مفهوم ایدئولوژیک است و نه یک روح تاریخی. این مفهوم ایدئولوژیک یعنی که فقط در کتاب‌ها آمده است با نمادهایی مثل کوروش و داریوش. همانگونه که موجودیت اسرائیل صرفا در کتب عهد عتیق آمده است و ابدا با یک ملت پیوسته‌ی تاریخی مواجه نیستیم.

این افراد تصور می‌کنند روحانیون یا قشر مذهبی و سنتی ایرانی نیستند. اما روح ایرانی به ما نشان می‌دهد که ایران مفهومی است توام با تضادها و پراکندگی‌های درونی. در ایران هم فردوسی هست و هم غزالی، هم سعدی را داریم و هم خواجه نصیرالدین طوسی، هم بایزید بسطامی و سهروردی ایرانی است و هم محمدباقر مجلسی و ملاصدرا. هم نائینی و بهبهانی و طباطبایی ایرانی بودند هم شیخ فضل الله، هم جهانگیرخان صوراسرافیل و هم میرزا فتحعلی آخوندزاده. عده‌ای بیشتر به عقل گرایش داشتند و عده‌ای به نقل، گروهی به ایران باستان متمایل بودند و گروهی به اسلام، بعضی بیشتر سنت‌گرا بودند و بعضی متمایل به نوآوری. اینکه بگوییم فلانی ایرانی نیست یا ایرانی بودن شخصی بیشتر از دیگریست ناشی از نشناختن روح ایرانی است که این تضادها را در درون خود حل کرده است.

برای مثال یک شخصیتی مثل غزالی به قول سید جواد طباطبایی خود را ایرانی نمی‌دانست و حتی علیه نوروز مطالبی نوشته است اما در بازگشت از بغداد به نیشابور یا در فارسی نویسی یا در سیاستنامه‌ای که نوشته است می‌بینیم از همه ایرانی‌تر است.



ایرانتاریخ ایرانایران شناسیملیتتاریخ
دغدغه هویت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید