در ادامهی مطلب قبل:
در بحث فیلترینگ دیدیم که مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که فیلترینگ کار شورای عالی فضای مجازی است و مصوبه ما نبوده که حالا آن را برداریم. همین را در خصوص گشت ارشاد هم داشتیم که آخر سر معلوم نشد چه کسی یا سازمانی مسئول و متولی آن است و باید برای رفع مشکلات آن طرح اقدام کند.
در جایی دیدم جوانی در یوتیوب صحبت از این کرده بود که برای فرار از سربازی اجباری و اینکه امکان کار برای شرکتهای خارجی از داخل ایران میسر نیست ناچار شده است که به ترکیه مهاجرت کند. سربازی هم یکی دیگر از مقولاتی است که متولی مشخصی ندارد و هیچکس هم برای آن اقدامی نمیکند و اصلا از خود نمیپرسد که یک جوان چرا دو سال از عمرش را باید در یک پادگان یا ارگان نظامی به بطالت سپری کند. یا کسی از خود نمیپرسد که چرا هیچ ارتباط بانکی و مالی با شرکتهای خارجی نمیتوان از داخل ایران داشت. اگر وضع بدین گونه است پس فایدهی سفارتخانههای ایران در کشورهای اروپایی چیست. آیا جز این است که تعدادی سفیر و دیپلمات و حاجی واشنگتن با زن و فرزندانشان چند سالی را در اروپا زندگی کنند و اقامت آنجا را بگیرند. کسی از خود سوال نمیپرسد که خاصیت این سفارتخانهها چیست اگر ایران قرار است با غرب ارتباطی نداشته باشد.
از این قبیل بنبستها الی ماشاء الله در ایران وجود دارد که به بنبستهای دائمی تبدیل میشوند. از بنزینی که ارزانتر از آب فروخته میشود و باعث رونق قاچاق میشود تا دادن ارز به وارد کنندگان بدون آنکه تغییری در سفرهی مردم ایجاد شود. در سال ۸۸ یوتیوب فیلتر شد و در سال ۹۶ تلگرام و بعد در سال ۱۴۰۱ واتساپ و هیچکس بعد از آن اقدامی در جهت رفع بن بستها و موانع نکرد گویی که این سرویسها از ابتدا اصلا وجود نداشتهاند. یعنی خروجی هر شورش و آشوبی بستن یکی از راههای ارتباطی ما با دنیا بوده که حتی سالها بعد از آن آشوب هم دیگر باز نشده.
این انسداد اتفاقا بسیار مشابهت دارد با جوامع دموکراتیک و مشکل ایران هم دقیقا دموکراتیک بودن آن است. در همهی جوامع دموکراسیزده، موانع غیرعقلانی در قوانین ممکن است تا دههها ادامه پیدا کنند.
یا میتوان سربار بالای هزینههای بوروکراسی را مثال زد. در ایران یک سازمان عریض و طویل به نام صدا و سیما در حد شرکت فیلیمو شاید بازدهی نداشته باشد و در آمریکا سازمان دولتی ناسا با بودجهی ۲۳ میلیارد دلاری به اندازهی شرکت خصوصی SpaceX با بودجهی ۳ میلیارد دلار کارایی ندارد:
این سرشت جوامع دموکراتیک است که نیروهای درونی همدیگر را خنثی میسازند و هزینهی تغییر و تحولات اساسی در ساختارها به شدت بالاست به خصوص در زمانهای صلح. در زمان جنگ شاید بتوان گفت که این نیروها تا حدی همگرا میشوند.
تصویر بالا ماموریت ناسا را در جهت نمایش پرچم رژهی همجنسگرایان در ماه غرور و افتخار نشان میدهد که ترکیبی از تصاویر زمین و آسمان است.
همین افتضاح را در افتتاحیهی المپیک پاریس ۲۰۲۴ هم دیدیم. کشورهای دموکراتیک نظیر فرانسه، آلمان، آمریکا و ایران، ضمن تاکید بر حضور اقلیتهای جنسی و نژادی و جنسیتی، لباسهایی ارائه میدادند که اصلا ارتباطی با فرهنگ و ملیت این جوامع نداشت. مال ایران که مشخصا لباس پرستاری بود و هیچ نسبتی با تاریخ و فرهنگ و هویت ایرانی نداشت. لباس ایرانیها خنثی و بیاثر بود درست مانند برایند نیروهای سیاسی درون ایران که امکان انجام هیچ تغییری را ندارند.
اما در مقابل جوامعی که تلاش دارند ملیتی برای خود عرضه کنند، نظیر مغولستان و مالزی، لباسهایی زیبا و امروزی اما بر پایهی فرهنگ و ارزشهای بومی خود به نمایش گذاشتند. اینها نیامدهاند تا بیاثر و منفعل باشند و المپیک را تنها از سر باز کنند بلکه آمدهاند تا چیزی نو به جهان عرضه کنند.