ویرگول
ورودثبت نام
بهنام
بهنام
خواندن ۷ دقیقه·۱ سال پیش

لزوم حذف فاصله‌ها

واضح است که اپوزیسیون خیرخواه مردم ایران نیست و به هر آشوبی که در ایران رخ می‌دهد به دید منبع فاند و درآمد نگاه می‌کند.

این را از دغدغه‌های آنها می‌توان فهمید یعنی دموکراسی و آزادی اقلیت‌های جنسی و جنسیتی مثل برابری زنان و حقوق همجنسبازان که در راهپیمایی‌های ماه غرور امسال شاهدش بودیم. اینها ارزش‌های مورد پسند غرب هستند که بابت آنها حاضر به سرمایه گذاری می‌شوند. اما اگر دغدغه‌ی یکی از افراد اپوزیسیون به عنوان مثال تمامیت ارضی ایران و جلوگیری از تجزیه‌ی ایران یا بهبود وضعیت اقتصادی مردم ایران باشد قطعا توجه هیچ دولت و سرمایه‌گذار غربی را که منافعش در ایجاد بحران و آشوب در خاورمیانه است، مثل مافیای اسلحه سازی و لابی‌های نفتی، جلب نخواهد کرد.

ارزش‌های غربی و ارزش‌های جهانی یا جهان-وطنی در حال حاضر به ضرر تمامیت کشور ایران و رفاه و آسایش مردم ایران هستند. شاید همین چیزها مثل برابری اقلیت های جنسی یا برابری مهاجرین در غرب کارکرد مثبت اقتصادی داشته باشد و سبب نجات آنها از بحران‌های اقتصادی شود اما در حال حاضر موضوع ایران این بحث‌ها نیست همانطور که دغدغه‌ی هیچکدام از مردم ایران آزادی و حقوق همجنسگرایان نیست.


مولانا می‌گوید آب نیل برای اسباط بنی‌اسرائیل رحمت بود و برای فرعون دریای خون بود. دریا برای موسی جاده بود و برای لشکر فرعون غرقه گاه:

پیش قبطی خون بود آن آب نیل / آب باشد پیش سبطی جمیل

جاده باشد بحر ز اسرائیلیان / غرقه گه باشد ز فرعون عوان


نسبیتی که در نتیجه‌ی «کثرت در عین وحدت» بدست می‌آید یکی از مضامین متواتر در کتاب مثنوی است. همان آب باران که باغ را جلوه‌ی صد رنگ می‌بخشد، در ناودان به جنبش درآمده و همسایه را شاکی می‌کند:

آب باران باغ صد رنگ آورد / ناودان همسایه در جنگ آورد


بچه‌ی خردسال را اگر به جای شیر به او نان بدهی آن را مرده خواهی یافت:

طفل را گر نان دهی بر جای شیر / طفل مسکین را از آن نان مرده گیر

چونک دندانها بر آرد بعد از آن / هم بخود گردد دلش جویای نان


و جوجه‌ی پرنده‌ای که هنوز قادر به پرواز نیست اگر پرواز کند لقمه‌ی گربه می‌شود:

مرغ پَر نارسته چون پران شود / لقمهٔ هر گربهٔ دران شود

چون بر آرد پر بپرّد او بخوَد / بی‌تکلف بی‌صفیر نیک و بد



یک اشکال در رابطه‌ی مردم با اپوزیسیون این است که نمی‌دانند به دنبال چه نوع نقدی باید باشند.

اشتراک منافع میان مردم و حکومت در سراسر تاریخ ایران اصولا امر دشواری بوده و معمولا حاکمان بعد از چند سالی مورد نفرت مردم واقع می‌شوند. یک حرفی به همین مضمون از همایون کاتوزیان هست که دقیقا نمی‌دانم در کدام مقاله یا کتاب بود.

همین نفرت باعث می‌شود مخالفان، یعنی همان مردمی که به وضعیت موجود معترض هستند و امیدی هم به اصلاح این وضعیت در حکومت موجود ندارند، از هر آشغال فاندبگیری که به حکومت فحش می‌دهد خوششان بیاید.

لذا بهتر است به مقوله‌ی «نقد» بپردازیم. قبلا در این مورد نوشته‌ام که نقد حکومت چگونه باید باشد.

این نقد باید به شکلی باشد که منافع مشترک میان حکومت و مردم را به رسمیت بشناسد. حکومت برای تداوم خود نیازمند رضایت مردم است (که شاه از رعیت بود تاجدار) و مردم برای امنیت و نظم و آرامش نیازمند وجود حکومت.

این یکی از مضامین سیاست‌نامه‌های ایرانی است که چکیده و روح حکمت در سیاستمداری ایرانی است و نمونه‌هایش را در سخنان فردوسی، غزالی و سعدی می‌توان دید. هم حکومت به مردم نیاز دارد و هم مردم به حکومت به طوری که بارها همین اندیشمندان گفته‌اند که حتی وجود حاکم ظالم بهتر از نبود حکومت و وضعیت هرج و مرج است. روح سیاستمداری ایرانی اول از آنارشیسم بیزار است.

رعیت درخت است اگر پروری / به کام دل دوستان بر خوری


پس نقد باید مشفقانه باشد و نه خصمانه چون آن موجودیتی که باید نقد را بپذیرد حکومت است و اگر این نقد موجودیت و هستی حکومت را نشانه بگیرد قطعا با واکنش او مواجه می‌شود.

عجالتا به عقیده‌ی من بدیهی‌ترین و ساده‌ترین کاری که می‌شود در جهت حل بخش نگران‌کننده‌ی مسائل کشور، یعنی فروپاشی اقتصادی کرد، که نیازمند تغییرات ساختاری در نظام حکومتی هم نباشد و هزینه‌ی جانبی چندانی نداشته باشد فقط یک چیز است: حذف فاصله‌ها.

این فاصله‌ها کجا اتفاق می‌افتند؟

چند مثال می‌زنم.

یک مورد واضحش در بازار مسکن اتفاق می‌افتد که منجر به استثمار مردم به دست مردم می‌شود.

استثمار اشکال مختلف دارد از قبیل استثمار یک کشور بدست یک کشور دیگر، استثمار مردم بدست دولت، استثمار توده‌ها بدست اشراف و استثمار مردم توسط مردم.

بدترین شکل استثمار همین آخری است یعنی استثمار مردم بدست مردم که برخلاف سایر اشکال استثماری سبب از هم پاشیدن جامعه می‌شود، مثل استثمار طبقه‌ی فرودست توسط طبقه‌ی متوسط که کشور ایران دچار آن است.

نمود بارز این استثمار در بازار مسکن به چشم می‌خورد و فاصله‌ای که هست در اینجا رخ می‌دهد که خانه برای بعضی یک نیاز اولیه است و برای بعضی یک سرمایه.

هر شخصی حق این را دارد که خانه و سرپناهی برای خودش و خانواده‌اش داشته باشد و به جهت آنکه این نیاز اولیه مبدل به یک سرمایه و ابزار استثمار نشود، بر خانه‌های اضافی که یک شخص مالک آن است باید مالیات‌های سنگینی وضع شود. تنها عاملی که میزان این مالیات را محدود می‌کند این است که سبب رکود در ساخت مسکن نشود.

فاصله‌ی دیگر در رانتی است که میان بعضی اشخاص خاص در معاملات ارزی توزیع می‌شود. ارز در تصور عمده‌ی مردم معیاری است از تورم، به گونه‌ای که با افزایش قیمت دلار خواهند دانست که تورم جدید در راه است. اما همین ارز برای برخی خواص به معنای روشی در جهت استثمار است.

اختلاف در قیمت ارز باعث می‌شود افرادی که به منابع اطلاعاتی و قانونی بیشتری دسترسی دارند یا به هر نحوی سر و کار بیشتری با طلا و ارز دارند مثل تولید کنندگان، واردکنندگان، قاچاق کنندگان و صادرکنندگان، از این رانت بهره‌مند شده و به منابع بیشتری دسترسی داشته باشند. در عوض کسانی که هیچگاه در طول زندگی‌شان حتی یک اسکناس دلار را از نزدیک ندیده‌اند به طور غیرمستقیم و از طریق تورم بهای آن را بپردازند.

فاصله‌ی دیگر در بانک‌ها و بازارهای پولی به چشم می‌آید. پول برای اکثریت مردم معیاری است در جهت ارزش‌گذاری کار، کالاها و خدمات، اما برای بعضی دیگر وسیله‌ایست در جهت استثمار داخلی دیگر مردمان.

به عنوان مثال، یکبار در یک برنامه‌ی تلویزیونی مجری از یکی از شرکت‌کنندگان که مالباخته‌ی یکی از موسسات مالی بود دعوت می‌کند به بالای صحنه بیاید و او با حالت حزن انگیزی می‌گوید که سیصد میلیون تومان پول او را این موسسه‌ی مالی بالا کشیده. صحبت او زمانی تاسف آور می‌شود که بیان کرد که این سیصد میلیون تومان را از بانک دیگری وام گرفته و حالا باید وام آن بانک را هم بپردازد. و این سبب تشدید همدردی مجری می‌شود.

در واقع وام که طبیعتا برای یک شخصی که می‌خواهد ازدواج کند یا کار و کاسبی راه بیاندازد برای این شخص مبدل به شیوه‌ای برای رباخواری شده.


در دین اسلام بر اجتناب از کسب مال حرام تاکید زیادی شده. یکی از مسائل و ابتلائات زمانه‌ی ما این است که مال حرام در اثر همین فاصله‌گذاری‌ها به سرعت در میان طبقه‌ی متوسط شیوع پیدا کرده.

مال حرام بر روح و شخصیت انسان تاثیر منفی دارد و بهترین مثالی که می‌توان زد فرمایش امام حسین در روز عاشوراست که فرمود اینکه قوه‌ی تشخیص حق از باطل را از دست داده‌اید در اثر مال حرام است.

افول اخلاقیات و گسترش «اخلاق فردی» و فردی گرایی که امروزه جامعه با آن درگیر است در اثر همین مال حرام حاصل می‌شود. مال حرام یعنی اینکه هر کسی فقط به فکر بیرون کشیدن گلیم خودش باشد و بگوید «به کسی ربط نداره».

مال حرام که روزگاری مختص باج‌گیران و گرنه‌بگیران و نزول‌خوارها بود امروزه در اثر فاصله‌هایی که میان مردم ایجاد شده و سبب استثمار گروهی از مردم به دست گروهی دیگر شده و به خصوص در طبقه‌ی متوسط جامعه به شدت رواج یافته.

سیاسیاقتصادینقد سیاسینقد اجتماعینقد
دغدغه هویت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید