ویرگول
ورودثبت نام
بهنام
بهنامدغدغه هویت
بهنام
بهنام
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

چنار و میهن

یکی گفت وقتی به آن طرف رود ارس (جمهوری آذربایجان فعلی) رفته بودم در روستایی به اسم یاجی گروهی از پیرمردها را دیدم که نهال چنار کاشته‌اند و هر روز مراقبت و آبیاری می‌کنند. روزی به آنها گفتم چرا این همه زحمت می‌کشید. این چنارها نیاز به گذر سال‌ها دارد تا تناور شوند و شما با این سن و سال بزرگی آنها را نخواهید دید. پیرمردها به گریه افتادند و گفتند ما از خدا همین قدر عمر می‌خواهیم که این چنارها بلند و تناور شوند و این جاها باز جزو ایران شود و ماموران مالیاتی ایران اینجا برای جمع آوری بیایند و ما قادر به پرداخت مالیات نباشیم و آن مامورها پاهای ما را به این چنارها بسته و شلاق بزنند.

از کتاب: خاطرات سید حسن تقی زاده


خط‌های روی نقشه به دیوار؟

و آن سیم خاردار؟

ـ نه هرگز!

معنای من کجاست، پس اکنون؟

در تنگ این حصار؟

نه هرگز!


از سیم خاردار گذر کن

بگذر ز خار و صخره خارا

آن سوی بادکوبه و گنجه

وآن سوی مرو و بلخ و بخارا

آن سوی عهدنامه شاهان

از سُغد تا هرات و نشابور

هر جا بیات ترک و همایون

هر جا نوای پرده ماهور.


آفاق همدلی و همیشه

هر جا من و شماست، همان‌جا

هر جا که نام حافظ و خیام

در خاطر آشناست، همان‌جا.


محمدرضا شفیعی کدکنی

ایرانوطنتاریختاریخ ایران
۲۱
۰
بهنام
بهنام
دغدغه هویت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید