بهنام
بهنام
خواندن ۹ دقیقه·۵ سال پیش

کرونا و آزمون نظام‌های اخلاقی

فرار دومینیک کامینگز، دستیار ارشد بوریس جانسون از ترس ابتلاء به کرونا
فرار دومینیک کامینگز، دستیار ارشد بوریس جانسون از ترس ابتلاء به کرونا



اگر من کرونا گرفتم، خودم کرونا می‌گیرم. الان تازه اول شبه و من اجازه نمیدم این موضوع منو از پارتی رفتن منع کنه. ما فقط اینجا اومدیم تا خوش بگذرونیم. هر چی میخاد اتفاق بیفته، بیفته.


همه‌گیری ویروس کرونا یک آزمون است. در کنار جنبه‌های درمانی و سیاسی و اقتصادی، یک آزمون تحمل و مدارا، و برای افراد معتقد، آزمایش ایمان نیز به شمار می‌رود. همه‌گیری اپیدمیک همه را با سوالاتی مواجه می‌سازد که قبلا توسط متفکران به روش‌های مختلفی پاسخ داده شده‌اند. سوالاتی که همه باید از خود بپرسند:

چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست؟ چه انتظاراتی افراد می‌توانند از جامعه داشته باشند و جامعه چه انتظاری باید از افراد داشته باشد؟ آیا دیگران باید برای من فداکاری کنند یا من برای دیگران؟ آیا برای مبارزه با بیماری، فقط توجه به جنبه‌های اقتصادی آن کفایت می‌کند؟

معاون فرماندار تگزاس می‌گوید: «کسانی که بالای ۷۰ سال دارند نباید کشور را قربانی کنند بلکه بهتر است آماده باشند که خودشان قربانی شوند». و جوان ۲۲ ساله‌ای در یک پارتی در سواحل فلوریدا این طور می‌گوید که: «اگر کرونا گرفتم، خودم کرونا می‌گیرم»

در ادامه به بررسی نظام‌های اخلاقی که مردم در غرب متاثر از آنها هستند می‌پردازیم و هر کدام را در این آزمایش به بوته نقد می‌گذاریم.


۱. رالزی‌ها

بسیاری از غربی‌ها بدون اینکه بدانند رالزی هستند. پنجاه سال پیش، فیلسوف دانشگاه هاروارد، جان رالز تلاش کرد از طریق مفهوم انتزاعی «پرده بی‌خبری» نشان دهد که مردم چه رفتاری باید در قبال جامعه داشته باشند. یعنی صرف‌نظر از فقیر بودن یا ثروتمند بودن، جنسیت، سواد، هوش، نژاد، موقعیت اجتماعی و ... ، چه چیزی را خیر و چه چیزی را شر می‌پندارند. فردی را تصور کنید که هنوز به دنیا نیامده، و نمی‌داند که قرار است فقیر باید یا غنی، سیاه باشد یا سفید، مرد باشد یا زن، و ... . از او می‌پرسند دوست داری کدام باشی. طبیعتا او چیزی که برای خودش بهتر باشد را می‌پسندد اما نمی‌داند که قرار است چه چیزی باشد. رالز استدلال می‌کند که اگر افراد از موارد فوق باخبر باشند، انتخاب آنها از خیر و شر به گونه‌ایست که به نفع خودشان باشد. پس خیر و شر واقعی باید در پشت «پرده بی‌خبری» باشد تا عادلانه باشد. برای مثال، پیش خودش می‌گوید اگر من وارد دنیا شوم و «برده‌داری» وجود داشته باشد، ممکن است من برده باشم و به ضررم باشد، پس بهتر است که اصلا نظام برده‌داری وجود نداشته باشد. یا ای کاش که تفاوتی بین مرد و زن نباشد تا اگر زن به دنیا آمدم، از حقوق خاصی محروم نباشم. اگر این «بی‌خبری» وجود نداشته باشد، هر کسی به نفع خود چیزهایی را عادلانه تصور خواهد کرد. «بی‌خبری» منجر به تصمیماتی می‌شود که بر پایه انصاف هستند و انصاف را می‌توان همان عدالت نامید. رالز اینگونه استدلال می‌کند که امکان برقراری برابری کامل وجود ندارد، چون به هر حال یکی قوی‌تر است و دیگری ضعیف‌تر، اما انسان باید تا جایی که به خود او مربوط می‌شود، چیزی به این بی‌عدالتی طبیعی اضافه نکند.

رالز مذهبی نیست، اما ایده او اساسا منطبق با قاعده طلایی است که توسط انبیای عهد عتیق و عیسی مسیح گفته شده است: «به گونه‌ای رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند»

ما می‌دانیم که همه ما در یک کشتی هستیم، همگی آسیب‌پذیر و مضطرب، اما در عین حال وجود هر کدام از ما مهم و ضروری است، هر کدام از ما باید پارو بزند، در کنار یکدیگر، هر کدام از ما پشتوانه‌ای است برای دیگران.
دعای پاپ فرانسیس رو به میدان خالی سنت پیتر


۲. فایده‌گرایان

فایده‌گرایی که بیشتر تحت تاثیر افکار جان استوارت میل است، بیان می‌دارد که حاکمان باید به دنبال «سعادت کلی» همه مردم باشند، به گونه‌ای که ضامن «بزرگترین خیر برای بیشترین تعداد مردم» باشد. این تعریف از عدالت بیان می‌کند که در شرایطی مثل همه‌گیری کرونا، بعضی از مردم باید برای «خیر»ی بزرگتر قربانی شوند و جامعه باید آن را برای منفعت خود بپذیرد.

در بریتانیا، دومینیک کامینگز، دستیار ارشد بوریس جانسون، در جلسه‌ای خصوصی از این ایده حمایت می‌کند که اجازه بدهید عده‌ای به این بیماری مبتلا شوند تا «مصونیت گروهی» به وجود بیاید، و اگر این باعث شود که عده‌ای از بازنشستگان بمیرند، بگذارید بمیرند. پخش این خبر باعث اعتراضات شدیدی شد و با تکذیب فوری مقامات روبرو شد.

در فلسفه جان استوارت میل، البته پول مقدم بر زندگی انسان‌ها نیست، اما اگر یک بحران اقتصادی منجر به زندگی‌های کوتاه‌تر و مصایب بیشتر شود، این گزینه میسر خواهد بود که برای جلوگیری از فروپاشی نظام اقتصادی، تلاش کمتری برای نجات جان تک‌تک انسان‌ها صورت گیرد، و یا اینکه بر سر اینکه جان چه کسانی باید نجات داده شود، گزینش صورت گیرد.

مساله دیگر فایده‌گرایی این است که تعطیلی‌های سراسری تا چه مدت باید طول بکشد. جامعه تا کجا می‌تواند هزینه رکود اقتصادی را تحمل کند. و اینکه هزینه‌های درمانی تا چه حد پوشش داده شوند. دولت و سازمان‌های بیمه همیشه روی جان انسان‌ها ارزش‌گذاری می‌کنند و با منطق فایده‌گرایی، نمی‌توان بیش از حد مشخصی روی نجات جان انسان‌ها هزینه کرد. به قول ترامپ:

ما نمی‌توانیم هزینه درمانی بیشتری نسبت به اصل مشکل داشته باشیم
We can’t have the cure be worse than the problem


۳. لیبرتاریانیسم

اصل و نسب این مکتب فکری به جان لاک و پدران بنیان‌گذار ایالات متحده برمی‌گردد. لیبرتاریان‌ها همیشه به دنبال محدود کردن اختیارات دولت‌ها هستند و صورت کلی عقیده آنها در رمان‌های آین رند به خوبی بیان شده است: «هر انسانی حق دارد که برای خودش زندگی کند» و اینکه «خوشبختی افراد را نمی‌توان قربانی دیگران کرد».

رابرت نوزیک، در پاسخ به رالز، در کتاب «بی‌دولتی، دولت و آرمانشهر» می‌نویسد که تصور کنید عده‌ای در یک منطقه فرضی قرار بگیرند که هیچ ساختار اجتماعی وجود نداشته باشد، چه دولت سیاسی آنجا مستقر خواهند کرد و به چه میزان حاضر خواهند بود از آزادی‌های اجتماعی خود کم کنند و به اختیارات دولت اضافه کنند. این سوالی است که هر آنارشیستی با آن مواجه است. یک پاسخ به این پرسش در رمان «ارباب مگس‌ها» آورده شده است. برای پرهیز از خشونتی که در این رمان توضیح داده شده است، نوزیک می‌گوید این افراد بهتر است یک دولت با اختیارات حداقلی تاسیس نمایند که قادر باشد هم از خود دفاع کند و هم از حقوق شهروندانش، و نه چیزی بیشتر از این.

اما ویروس کرونا در مقابل این آنارشیسم، قدرت دولت‌ها را زیاد می‌کند و از آزادی‌های فردی کم می‌کند و تا به امروز، مردم با این محدودیت‌ها موافق بوده‌اند، در حالیکه رند و نوزیک معتقدند مردم هرگز نباید این محدودیت‌ها را بپذیرند.

اما قبلا هم اعتراضاتی مبنی بر نقض حقوق بشر در موارد مشابه وجود داشته است. ایالات متحده، پیش از این به دلیل فعالیت‌های آنتی‌واکسیناسیون، دچار همه‌گیری سرخک شده بود. فعالان لیبرتاریان معترض بودند که «حق والدین نسبت به واکسینه نکردن فرزندانشان» باید مقدم باشد بر «تلاش دولت برای دفاع از حقوق والدین دیگری که نمی‌خواهند بچه‌هایشان با بچه‌های واکسن‌نزده یکجا باشند». یک طرف حقوق انسانی است و یک طرف تلاش دولت برای دفاع از حقوق عده‌ای دیگر.

در دوران شیوع، خریدهای هراسان مردم و احتکار لوازم بهداشتی و پزشکی نشان می‌دهد که مردم بیشتر دنباله‌رو ایده خودمختاری رند هستند و خود را در اولویت قرار می‌دهند.

با شیوع کرونا، اتحادیه آزادی‌های شهروندی آمریکا در اعلامیه‌ای حاضر به نقض یکی از حقوق انسانی مورد نظر خود شد و گفت که آزادی‌های مدنی باید «گاهی اوقات» در جهت مبارزه با یک بیمای مسری «کنار گذاشته شود»، اما فقط «به روش‌هایی که علم تایید می‌کند» و اینکه «شواهد نشان می‌دهد که محدودیت‌های سفر و قرنطینه راه‌حل مناسبی نیست».

این خودخواهانه است، این رفتاری خود-مخربانه است. این بی‌اعتنایی به حقوق دیگران است. من شوخی نمی‌کنم. این باید متوقف شود.
فرماندار نیویورک بعد از دیدن جمعیت گروه‌های لیبرتاریان در پارکی در نیویورک

در این شرایط به خصوص، آزادی‌های فردی توسط ارزش‌های اخلاقی قضاوت می‌شوند. برای مثال جامعه راجع به سناتور کنتاکی Rand Paul چگونه قضاوت خواهد کرد؟ به عنوان سرشناس‌ترین چهره لیبرتاریان ایالات متحده، وقتی به او گفته شد که یکی از افرادی که با او تماس داشته، کرونا مثبت بوده است، همچنان تا یک هفته بدون ماندن در قرنطینه، به فعالیت‌های عمومی و اجتماعی خود ادامه داده، و نهایتا در باشگاه ورزشی مجلس سنا متوجه می‌شود که خود او هم کرونا دارد.


۴. اجتماع‌گرایی

رویکرد دیگر به این صورت است که هر کسی هویت خود را از جامعه کسب می‌کند. حقوق فردی مهم است اما نه مهم‌تر از هنجارهای جامعه. تاریخچه این نگاه به یونان باستان برمی‌گردد اما در دوران معاصر، آمیتای اتزیونی و مایکل سندل دو چهره برجسته این دیدگاه به حساب می‌آیند. کتاب «لیبرالیسم و حدود عدالت» سندل پاسخ دیگری است که به رالز داده شده است، و بیان می‌دارد که عدالت را نمی‌توان در خلاء یا در پشت «پرده بی‌خبری» تعریف کرد، بلکه باید آن را بر اساس جامعه به دست آورد. او «خوب مشترک» را مبنای عدالت می‌داند.

سندل هفته پیش در گفتگو با نیویورک‌تایمز گفت:

«خوب مشترک» درباره این است که ما چگونه در جامعه در کنار هم زندگی کنیم. درباره ایده‌آل‌های اخلاقی است که با هم برای آن تلاش می‌کنیم، منافع و مسئولیت‌هایی که با همدیگر تقسیم می‌کنیم، و فداکاری‌هایی که برای یکدیگر می‌کنیم. درباره درس‌هایی است که از یکدیگر می‌آموزیم که چگونه زندگی خوب و شایسته‌ای داشته باشیم.

ویروس دقیقا از همین نقطه حمله کرده است و مردم را از زندگی در جامعه محروم کرده است. ایده‌های اجتماع‌گرایی اینجاست که خود را نشان می‌دهد. در سراسر اروپا، مردمی که در قرنطینه هستند، هماهنگ می‌کنند تا به بالکون‌ها بیایند و کادر درمانی را تشویق کنند. در بسیاری از کشورها، قدردانی از کادر درمانی به عنوان یک وظیفه جمعی در نظر گرفته می‌شود، حتی در گذشته و زمان‌هایی که جهان درگیر کرونا نشده بود. در آمریکا اما اوضاع فرق دارد، زیرا توزیع خدمات درمانی به شدت مساله‌دار و در جهت منافع صنفی پزشکان است.

البته اجتماع‌گرایی به شکل سوسیالیسم اروپا لزوما خوب نیست. وقتی معاون فرماندار تگزاس می‌گوید همه کشور نباید خود را قربانی افراد پیر کند، یک استدلال اجتماع‌گرایانه را مطرح می‌کند نه منفعت‌گرایانه:

به عنوان یک شهروند مسن، کسی از من نپرسید که آیا می‌خواهم خودم را برای آمریکا و نوه‌هایم قربانی کنم. اگر این یک معامله است، با کمال میل آن را می‌پذیرم.

از این نقطه‌نظر، این وظیفه میهن‌پرستانه افراد مسن است که اضافه‌بار خود را به کشور تحمیل نکنند تا زندگی برای نوه‌هایشان سخت نشود. این یک اخلاق اجتماع‌گرایانه است که بعضی وقتها در آمریکا پدیدار می‌شود و ناراحتی و خشم رسانه‌ها را برمی‌انگیزد.

چین اما نوع دیگری از اجتماع‌گرایی را در شیوع کرونا تجربه کرده است. به مردم شهر ووهان گفته شد که درب منازل‌شان را قفل کنند، و حتی به اجبار، خود را قرنطینه کنند، برای به دست آوردن «خوب عمومی»، که البته این «خوب عمومی» تا حد زیادی توسط حزب کمونیست این کشور مشخص می‌شود.


الان اما چیزی که در همه غرب باید اجرا شود روش رالز است. سیاستمداران وظیفه دارند از جان هر کسی حفاظت کنند چون خودشان دوست دارند که حفاظت شوند، و همین‌طور مردم از این قانون طلایی برای قرنطینه کردن خود استفاده کنند تا جان خود و دیگران را نجات دهند. همه ما الان رالزی هستیم.

ما تا چه مدت به این صورت باقی خواهیم ماند؟ همه نظریه‌های دیگر که برای عدالت گفتیم جذاب هستند، اما من فکر میکنم که رالزی‌ها و قانون طلایی پیروز خواهند بود. این تاحدودی به خاطر دین است - حتی اگر در غرب رو به افول باشد - که این قاعده طلایی را در ذهن ما حک کرده است.


منبع: بلومبرگ

مطلب مرتبط قبلی:

http://vrgl.ir/rETWk


غرب شناسیشرق شناسیبحران کروناغرب وحشی
دغدغه هویت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید