بهنام
بهنام
خواندن ۳ دقیقه·۱ ماه پیش

کلیشه های ضد ایرانی: حیوان آزاری

کلیشه‌های غلط متعددی در سبک «خلقیات ما ایرانیان» وجود دارد که عمدتا از سوی کسانی ایراد می‌شود که هیچ آشنایی با فرهنگ ایران و به طور کلی مقولات فرهنگی ندارند. این کلیشه‌ها بیشتر زاده‌ی توهم ناشی از تنهایی است و مولود بیماری هراس از جامعه است. هر چقدر که فرد از جامعه خود فاصله بگیرد، مثلا شخصی باشد مقیم آمریکا که تنها به زبان فارسی می‌تواند تکلم کند و بنویسد و با عده‌ی معدودی از همزبانان خود در ارتباط باشد، بیشتر اسیر خیالات و موهوماتی می‌شود که به او تلقین کند که از جامعه‌ی خود فاصله‌ی بیشتری بگیرد و به او بقبولاند که این تنهایی او امری علاج ناپذیر و ناگزیر است و او چاره‌ای جز این نداشته است و گریزی از این تنها ماندگی ندارد.

یکی از این کلیشه‌های غلط در باب حیوان آزاری در فرهنگ ایران است. این افراد تصور می‌کنند که نگه داشتن سگ و گربه در محل زندگی انسان و محبوس کردن آنها در آپارتمان یا انداختن گوشت جلوی آنها نشانه‌ی لطف و مهربانی است و از این طریق خود را افرادی مهربان و درستکار می‌پندارند در حالیکه بزرگترین جنایت‌ها را در حق این موجودات مرتکب می‌شوند.

کلیشه‌های ضد ایرانی همگی در دیدگاه «شرق شناسی» قرار می‌گیرد. یعنی یک شخص فرنگی مثل لرد کرزن که ۱۵۰ سال پیش به ایران آمده و همه‌ی مسائل را از زاویه‌ی دید محدود خود و با نیتی استعمارگرانه تحلیل کرده، حالا بعد از مدت‌ها همین دیدگاه شرق شناسانه در اینسوی آب و از زبان کسانی که چهار جلد کتاب خوانده اند بیرون می‌آید.

اما جالب اینجاست که نه لرد کرزن و نه دیگران هیچ اشاره‌ای به حیوان آزاری مردم ایران نکرده‌اند. حتی در تمام ده جلد کتاب سترگ سفرنامه‌ی شاردن در عهد صفوی نشانی از این مورد نمی‌بینیم و اتفاقا به در آمیختگی زندگی انسان با حیوانات مفید نظیر بز و اسب و گاو و سگ اشاراتی شده است. پس می‌توان گفت که کلیشه‌ی حیوان آزاری جدید است و محدود به این است که ایرانیان تمایلی به نگهداری سگ در آپارتمان و سگ گردانی در خیابان ندارند. این کلیشه حتی از نگاه کلیشه‌های شرق شناسانه هم محلی از اعراب ندارد.

در حکمت و ادبیات ایران و در فرهنگ عوام حیوانات نقش موثری دارند. از قدیمی‌ترین داستان‌های پیش از اسلام که بعدا در کلیله و دمنه بازآفرینی می‌شود تا تمثیلات مثنوی معنوی همگی بر این محور استوارند که انسان جزئی از جهان و بلکه آینه‌ی هستی است و ریزه‌کاری ها و نکات حکمی و معنوی از مشاهده‌ی طبیعت و جهان هستی که حیوانات نیز بخشی از آن هستند بدست می‌آید. حیوانات ارائه کننده‌ی حالات مختلف انسانی اند و این به معنی پست شمردن بعضی حیوانات نیست. جهان انسان شد و انسان جهانی، از این پاکیزه تر نبود بیانی. شیر مظهر عزت و قدرت و پادشاهی بر نفس است و مار نماد دشمن موزمار مخفی. اشتر گاه نشانه‌ی مال و منال می‌شود و خر نماد بارکشی و مظلومیت:

نه بر اشتری سوارم نه چو خر به زیر بارم، نه خداوند رعیت نه غلام شهریارم

ضمن اینکه همانطور که در سفرنامه‌ها آمده است همواره همزیستی آمیخته با مهربانی با حیواناتی که نزدیک به تمدن انسانی هستند نظیر شتر، گاو، اسب، خر، بز، گوسفند و سگ وجود داشته است:

خورد کاروانی غم بار خویش، نسوزد دلش بر خر پشت ریش

ایرانشناسیکلیشهفرهنگ
دغدغه هویت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید