مسیر رسیدن به آرامش روانی (غلبه بر ناامنیهای روانی)
در ترجمهی این متن از واژهی «ناامنی روانی» برای لفظ "Insecurities" استفاده شده است.
کسی میان ما نیست که ناامنی روانی نداشته باشد، صرفاً بعضیها بهتر از دیگران با این ناامنیها کنار آمدهاند. ما نگران این هستیم که دیگران چه دیدی نسبت به ما دارند، آیا به اندازهی کافی زیبا و خوشلباس هستیم، آیا کاری را که نباید انجام بدهیم را انجام میدهیم، نگرانیم که مبادا شکست بخوریم و «به اندازهی کافی» خوب نباشیم. و شبکههای اجتماعی با فرهنگ مبتنی بر لایک و ریتوییت و ریپلای که ما را به تایید دیگران محتاج میکنند و کاری میکنند تا صرفاً پُزِ غذاها، سفرها و بدنهایمان را به یکدیگر بدهیم؛ اما شما همهی اینها را میدانید...
پرسش اصلی اینجاست: چگونه بر این احساس ناامنی روانی غلبه کنیم؟ چگونه با خودمان به صلح برسیم و به آرامش و اعتماد به نفس دست پیدا کنیم؟
پاسخ این پرسش ساده نیست ولی به یک چیز برای شروع کردن نیاز دارد: تمایلی درونی برای رو در رو شدن با آنچه که نمیخواهیم با آنها روبرو شویم. این یعنی جرعهای شجاعت.
جُربزهاش را دارید؟ پس شروع کنیم...
چالشها
چه چیزی جلوی راه ما را در برطرف کردن این ناامنیها گرفته است؟ موانعی هستند که راه را بر ما میبندند و زخمهای کهنهای هستند که هیچگاه التیام نیافتهاند. بعضی از موانعی که در برابر ما ایستادهاند:
1- نقدها و نکوهشهای گذشته: اگر پدر، مادر یا سایر بستگانمان در گذشته ما را در دوران رشد مورد نکوهش قرار داده باشند یا مورد زورگویی واقع شده باشیم، به احتمال قوی آن را در درونمان تثبیت کردهایم. این نقدها و زورگوییها خود نیز ریشه در ناامنیهای گذشتهی خود افراد دارند؛ بدین معنا که کسی که زورگویی میکند، خود (به احتمال زیاد) زمانی مورد زورگویی قرار گرفته...
2- تصویر منفی از خود: وقتی دیگران شروع به عیبجویی از شما میکنند، پس از سالها نکوهش، شما خودتان شروع به انتقاد از خودتان میکنید و این نقدها، با همراهی مقایسهی دائمی خودتان با دیگران به شما تلقین میکنند که شما آنقدرها هم خوب نیستید و تصور خودتان از خودتان تیره و تار میشود. شما ممکن است (بنا به تعاریف مورد قبول در جامعه) زیبا و زرنگ باشید ولی اگر خودتان این قضیه را قبول نداشته باشید، حس خواهید کرد که زشت و خنگ هستید.
3- نیاز به تایید دیگران: ما عاشق تایید شدن توسط اطرافیانمان هستیم! [با تایید دیگران] احساس زیبایی و ارزشمندی میکنیم. اما مشکل اینجاست که ما برای حفظ این تصویر [زیبا و ارزشمند] باز به تایید دیگران نیاز خواهیم داشت. و از همه بدتر از این که مورد تایید دیگران قرار نگیریم، میترسیم، چرا که این تصویر ذهنی را به ویرانه تبدیل میکند. ما به مرور زمان در چرخهی دائمی «دنبال تایید دیگران بودن» و «ترس از مورد تایید قرار نگرفتن»، گیر میکنیم.
4- نبود اعتماد: ما در طول زمان یاد میگیریم تا نگذاریم دیگران ما را همراهی کنند، ما را بپذیرند و به آنها اعتماد کنیم. ما این را در طول زمان با رد کردن دیگران یا ترک کردن دیگران یاد میگیریم.
5- جریانهای رسانهای و شبکهها و رسانههای اجتماعی: ما خودمان را با سلبریتیها و اشخاص جذاب (هات!) اینستاگرام و سایر رسانهها، فیلمها و سریالها و مجلات مقایسه میکنیم. این تصاویر و کلیپها میخواهند چیزی را به ما بفروشند اما نه به کمک روشهای سنتی، بلکه با «ناامن» کردن خودتان نسبت به خودتان و ایجاد احساس نیاز دروغین.
6- کنار نیامدن با خودمان: در پایان، حاصل این میشود که ما خودمان از خودمان بدمان میآید. ما از این که چاق، پر از جوش و لک و... هستیم متنفریم. شگفتانگیز است، چرا افرادی هم که شما فکر میکنید زیبا و خوشاندام هستند هم چنین فکری میکنند. ما همچنین با چیزهایی از درونمان را هم کنار نمیآییم؛ چیزهایی که دائم به ما میگویند که بیتفاوت، بینظم، ترسو و یا تنبل هستیم. ما با ناامنیهای درونیمان کنار نمیآییم.
چالشهای بسیاری در مواجهه با ناامنیها وجود دارند و به همین علت است که به جرعهای شجاعت نیاز داریم و کنار آمدن با آنها کار سادهای نیست. اما راهی وجود دارد...
مسیر کنار آمدن با ناامنیهای درونی
اینجا سری نهفته است، موانع در واقع راه را به ما نشان میدهند. یا به عبارت بهتر، چالشها همان مسیر مبارزه هستند. ما میتوانیم این چالشها را بپذیریم و با آنها کنار بیاییم. به همین منظور، در آغاز ما باید آگاهی نسبت به ناامنیها را در خودمان تقویت کنیم؛ این که کِی احساس ناامنی میکنیم و کی این احساس در ما تشدید میشود. ما میتوانیم از این نشانهها به عنوان نشانگرِ «ذهنْ آگاهی (mindfulness)» استفاده کنیم. به این شکل که موقعی که ترس یا بیاعتمادی به سراغ ما میآید، بگوییم که: «هی! اینجا یه چیز خوب هست که میتونی روش کار کنی!»
و مرز موفقیت ما هم همین است، این که بدانیم ناامنیهای ما در واقع موقعیتهایی هستند برای انجام دادن کار مفید و توسعهی توانمندیهای شخصی. پس برای شروع، حواستان را جمع کنید و بفهمید که در چه مواقعی توسط ناامنیهای روانی کنترل میشوید. سپس کارهای زیر را انجام دهید:
1- گذشته را ببخشید: بدانید که ناامنیهای شما توسط برخورد یک نفر یا نکوهش و سرکوفت یک بزرگتر از شما شکلگرفته یا خیر و سپس آنها را ببخشید. بدانید که رفتار آنها از ناامنیهای درونی آنها نشأت گرفته و آنها هم مثل شما قربانی هستند. آنها کامل نیستند ولی هیچکس کامل نیست. آنها اشتباه کردهاند و شما این قضیه را درک میکنید. و آنها را میبخشید چرا که نگهداشتن این کینهها و خشمها کمکی به شما نخواهد کرد. پس قدم به قدم گذشتهی خود را رها کنید. گذشتهها گذشته...
2- تمامِ خود را بپذیرید: خودتان را ارزیابی کنید. به بخشهایی از خودتان که دوستشان ندارید دقت کنید. به این بخشها نگاه کنید و ببینید که آیا میتوانید به آنها عشق بورزید یا خیر. به آنها به چشم یک دوست نگاه کنید. خودتان را بپذیرید، نقصهای شما، شما را میسازند و آنها هم مثل شما خارقالعادهاند...
3- خودتان را تایید کنید: اگر زمانی حس کردید که به تایید، توجه، لایک یا ریتوییت دیگران نیاز دارید، دست نگهدارید و به جای آن خودتان خودتان را تایید کنید. قدرت تایید کردن را از دیگران گرفته و به خودتان اختصاص دهید. شما به تایید دیگران نیازی ندارید. این به معنی گوشهنشینی و انزوا و دوری از عشق و دوستی نیست، بلکه به این معناست که باید در ابتدا خودتان خودتان را دوست داشته باشید.خودتان را بپذیرید و به خودتان عشق بورزید.
4- مقایسهها را قبول نکنید: مقایسهی خودتان با این که دیگران چه ظاهری دارند، چه کار میکنند و یا این که کجاها میروند و چه تفریحاتی دارند، به هیچ عنوان سودمند نیست و بلکه برعکس به شما آسیب میرساند. به جای مقایسه کردن، خودتان را به چشم «سیب» و آنها را به عنوان «پرتقال» ببینید! با شادیِ آنها شاد باشید و موفقیتشان را تبریک بگویید. مسیری که آنها طی میکنند با مسیر شما تفاوت دارد، آنها میتوانند شاد و موفق باشند و شما هم میتوانید، ولی در مسیر خودتان.
5- به لحظه اعتماد کردن را تمرین کنید: حین همهی این کارها، به خودتان اعتماد داشته باشید و بدانید که حالتان خوب خواهد بود. یاد بگیرید تا به لحظه اعتماد کنید. این اعتماد به مرور زمان ایجاد خواهد شد، آن هم زمانی که خودتان به خودتان بگویید که «آره، الآن توی این لحظه حال من خوبه و خوب خواهد بود.» و خواهید دید که این اعتمادها نتیجه خواهند داد.
راه همین است. شما حال میدانید که چه چیزهایی شما را آزار میدهد و چگونه میتوانید با آنها مقابله کنید.
این متن ترجمهی ضعیفی بود از مقالهی «A Roadmap to Overcoming Insecurities» که در مرحلهی اول برای خودم نوشتم و سپس برای شما. شاید خوشتان بیاید: