قلم بران تر از شمشیر است یکی از ضرب المثل های معروف می باشد که مفهوم آن همانطور که از متن آن مشخص است اشاره به برتری اندیشه و کلام که تبلور آن در کتب و نوشته های اندیشمندان می باشد بر قدرت زور و اسلحه می باشد.
مفهوم آن به زبان ساده اینست که نوشته ها دستاورد های بسیار بیشتری می توانند داشته باشند تا اسلحه و نیروی نظامی، نگاهی به تاریخ بشریت بیندازیم زورمندان عالم کجا هستند؟ تیمور لنگ ، ناپلئون ، هیتلر و هر آنکه روزگارانی زمین را محل تاخت و تاز خود قراردادند جزء نام و شاید ننگی چیزی از خود به میراث نگذاشته اند اما نگاهی نه به دور، بلکه به دور بر خود بیاندزیم. شاید همین الان در یک وجبی هر کدام از ما کتاب حافظی ، سخنی از مولانا و نوشته ای از افلاطون پیدا شود این است فتح روزگاران به دستان قلم.
نکته قابل تامل دیگر ، کارکرد هریک از این ابزار ها می باشد. شمشیر همواره نفرت افکن می باشد قومی که با زور شمشیر مطیع شده و تحقیر شده ، آماده طغیان و انتقام است. اما قلم ها بر دل ها می نشینند عاشقانی پرورش می دهند. که آماده ایثار و از خود گذشتگی در راه هدف هستند. به همین دلیل است که می گویند پادشاهان بر سرزمین خود حکومت می کنند اما اندیشمندان بر جهان.
جاقلمی شوالیه : شاهکاری که در ساخت آن از این ضرب المثل الهام گرفته شده است
اولین بار چه کسی گفت " قلم از شمشیر بران تر است "
جمله "قلم از شمشیر برانتر است" در زبان انگلیسی اولین بار در سال ۱۸۳۹ به قلم ادوارد بولور لیتون نویسنده و نمایشنامه نویس و در نمایشنامه تاریخی او با عنوان "کاردینال ریشلیو" به تحریر درآمد [این کتاب در ایران به نام "عالیجناب سرخ پوش" شناخته می شود.]
کاردینال ریشلیو صدر اعظم لوئی سیزدهم پادشاه فرانسه، توطئه ای برای قتل خود را کشف می کند اما به عنوان یک روحانی، اعتقادات دینی به او اجازه نمی دهد که علیه دشمنانش اسلحه به کار ببرد.
در بخشی از این نمایشنامه یکی از خدمه های او به نام فرانسوا خاطرنشان می کند :"سرور من، در حال حاضر شما می توانید از سلاح های دیگری استفاده کنید."
کاردینال ریشلیو در تایید او می گوید: "قلم از شمشیر برانتر است. شمشیر را کنار بگذارید. حکومت را می توان بدون آن نجات داد."
به گفته مورخان ادبیات این جمله به سرعت شهرت فراوانی یافت و در اواسط قرن نوزدهم در بسیاری از زبانهای اروپایی رایج شد. امروزه این جمله به بسیاری از زبانهای دنیا ترجمه شده و در متون سیاسی و به خصوص از سوی مخالفان نظامها و گروههای مستبد و خشونت طلب به کار برده می شود.
براساس توضیحات لغت نامه کمبریج معنای این جمله این است که "اندیشه و نوشته بر زندگی مردم و حوادث تاریخی در مقایسه با زور و خشونت تاثیر بیشتری دارد."
اما ادوارد بولور لیتون اولین کسی نبود که این ایده را به قلم در آورد. مورخان ادبیات به دو مورد دیگر اشاره می کنند که قرنها قبل به نگارش درآمده اند.
یکی از این موارد یک نویسنده انگلیسی دیگر به نام رابرت بورتن است که در یکی از آثار خود به نام "آناتومی سودازدگی" چاپ سالهای اول قرن هفدهم میلادی می نویسد: "ضربت کلام عمیق تر و کاری تر از ضربت شمشیر است." ولی حتی در قرن هفدهم نیز طرح چنین مفهومی تازه نبود و از اظهارنظرهای قدیمی تر الهام گرفته بود.
به عنوان مثال جورج وتستون نویسنده و متفکر انگلیسی در یکی از آثار خود با عنوان "مجادلات جامعه مدنی" چاپ ۱۵۸۲ می نویسد: "ضربه یک قلم دردناک تر از ضربه نیزه است."
در برخی منابع تاریخی ادعا شده که اوریپید، شاعر یونان باستان، که حدود ۴۰۰ سال قبل از میلاد درگذشت، جایی در آثار خود نوشته است: "زبان تیزتر از تیغ است."
اما مورخان ادبیات یونان باستان معتقدند که نمی توان به این نقل قول از اوریپید اتکا کرد چون این شاعر یونان باستان در اکثر آثار خود زبان و یا به عبارتی کلام را در مقایسه با اقدام و عمل حقیر می دانست.
ویرژیل شاعر روم باستان نیز ظاهرا چندان به قدرت کلام امیدوار و خوشبین نبوده است. او در یکی از مجموعه اشعار خود نوشته است: "در برابر سلاح های جنگی، ترانه های من همچون کبوترانیاند که به مصاف عقاب ها می روند."
با این همه به نظر می رسد که در دورانی از تمدن باستان، کلام و نوشته از قدرتی برخوردار شد که توانست از حوادث خونین و خشونت بار آن دوران جان به در ببرد هر چند در کوتاه مدت برای فائق آمدن بر زور اسلحه قدرت کافی را نداشت.
ناپلئون بناپارت یکی دیگر از شخصیت های مهم تاریخی است که قدرت کلام و سلاح را مقایسه کرده است. حکایت می شود که او یک بار گفت: "از چهار روزنامه متخاصم باید بیشتر از هزار سر نیزه ترسید."
البته انتساب این نقل قول به ناپلئون بناپارت را نمی توان تایید کرد ولی مورخان تاریخ اروپا معتقدند که چنین اظهار نظری با دیدگاههای ناپلئون انطباق دارد. امپراتور فرانسه به مطبوعات احترام می گذاشت ولی در عین حال از آنها هراس داشت و در تمام دوران حکومت خود به قدرت مطبوعات و ادبیات کاملا واقف بود.
در سالهای گسترش آزادی بیان پس از اعلام جمهوری و زمانی که ناپلئون بناپارت به قدرت رسید دهها روزنامه در فرانسه منتشر می شد ولی او اکثر آنها را سرکوب و تعطیل کرد.
امپراتور فرانسه در عین حال متوجه شد که استفاده از قلم در دست خود او و حکومتش می تواند یک سلاح موثر باشد. او می دانست که پس از شکست نهایی در جنگ با قدرتهای رقیب اروپایی، از طریق نوشتن خاطراتش می تواند آنها را تضعیف کند و به همین خاطر در دوران تبعید به کار نوشتن خاطرات خود مشغول شد.