
«این جهان ارزش زیستن ندارد». مسوولان دوستداشتنی و عشق خدمت مملکت به این نتیجه برای ما مردم نادان رسیدهاند. همهجا فساد، ناکارآمدی، جنگ، گرسنگی، فقر، سیل، زمینلرزه، بلایای طبیعی و غیر طبیعی. به جز کجا؟ کشور عزیز خودمان. همهی مدیران و دستاندرکاران توانا؛ همهچیز آرام، آباد و آزاد. چشم دشمن بترکه! اما خب، برای مردم همیشه در صحنه و پشت صحنه، تماشای رنجی که همه عالم میبرند، سخت است و جانگوز - ببخشید، جانسوز. اصلاً به ما احساس عذاب وجدان دست میدهد؛ چون فقط ما ایم که خوشبخت ایم و بقیه، همه داغون! مسوولین برایمان به این فکر افتادهاند که چرا این سختی طاقتفرسا را تحمل کنیم؟ نبودن بهتر نیست؟ تازه زودتر به سرزمین موعود میرسیم. والا! بنابراین، این موجودات همهچیز تمام تصمیم گرفتهاند راه ما را برای ترک این دنیا، هموار کنند. حتماً میپرسید «چگونه؟». پس، این شما و این فهرست اقدامات ویژهی این برجستگان:
مایهی حیات چیست؟ آب. پس در نخستین اقدام، آب باید قطع شود.
ممد حیات چیست؟ نفس؛ یا بهتر بگوییم: هوا. آن هم باید آلوده شود.
برای دیدن به چی احتیاج داریم؟ بله، به نور؛ در این مورد، برق. باید ترتیب آن را هم داد.
یکی از راههای فوت کردن، مردن از گرما و سرما است. برای گرما که ترتیب برق داده شده، بنابراین هلاک میشویم. برای سرما نیز راهحل مناسب، یعنی قطع گاز، در دستور کار قرار دارد و از امسال اجرایی میشود.
اما ممکن است روحیهمان را حفظ کرده و به این دنیا چنگ بیاندازیم! پس اینترنت هم فیلتر و پارازیت هم برای مواجهه با هر گونه امواج شادی، روی سرزمین دلانگیزمان پرتاب میشود. تازه، پارازیت خوبی دیگری هم دارد: روی تولید مثل و دم و دستگاه مربوطه تاثیر چشمگیری دارد. خلاصه دیگر نمیتوانیم کارهای خوب خوب - یا در نظر درست مسوولین، بد بد - بکنیم. این هم دلیل دیگری برای چنگ نزدن به اینجا و اونجای دنیا!
اقدام هوشمندانهی تازهای هم در دست اجرا است. عزیزان فکر کردهاند: نکند اکسیژن و هوای تازه از طریق باد به شهرهای بزرگ برسد و نفس زندگی را به ریههای «چهار حرفی» مردم بازگرداند؟ پس منابع تولید این گاز منحوس باید نابود شود. آتش گرفتن (!) جنگلها که این روزها مشاهده میکنیم، از این دست حرکات خفن صاحبان مملکت است.
در پایان، ضمن تشکر مخصوص از مسوولین بابت این در و گهر افشانیها، خدمتتان عرض کنم که لیست بالا در حال تکمیل است. دیدار به قیامت!