علی سیامکی
یکی از بحثهای جوامع کارآفرین، تعریف دقیقی از استارتاپ است. اصولا تصور از استارتاپها، شرکتها و تیمهای نوپایی است که بدنبال حل مسئلهای با استفاده از ابزارهای تکنولوژیکی و بخصوص اینرنتی میگردند. این ابهام، به علت این است که باتوجه به تعاریف مختلفی که ارائه شده است، هنوز تعریف استارتاپ بودن یک تیم واضح نیست.
بر اساس جستجویی در اینترنت میتوان به چهار تعریف زیر به عنوان مهمترین تعاریف دست یافت (منبع: وب سایت کسبوکار نرمافزار- ناصر غانمزاده):
استیو بلنک:
استارتاپ سازمانی است موقتی که در جستجوی مدل کسب و کاری گسترشپذیر، تکرارپذیر [و سود ده] است.
دیو مک کلور:
استارتاپ شرکتی است که درباره این سه سردرگم است:
۱- محصولش چیست، ۲- مشتریان آن که هستند. ۳- چگونه پول در بیاورد.
همین که به هر سه چیز پی برد، از استارتاپ بودن دست میکشد و به کسب وکاری واقعی تبدیل میشود.
در بیشتر مواقع، این اتفاق نمیافتد.
پاول گراهام:
استارتاپ شرکتی ست که ساخته شده تا به سرعت رشد کند. نفس تازه تاسیس بودن هیچ شرکتی را استارتاپ نمیکند. برای استارتاپ بودن الزامی برای کار در زمینه فناوری، یا جذب سرمایهخطر پذیر، یا خریده شدن وجود ندارد.
تنها چیز اساسی رشد است. هرچیز دیگری که به استارتاپها نسبت میدهیم از رشد میآید.
اریک ریس:
استارتاپ سازمانی است انسانی که ساخته شده برای خلق محصول یا خدمتی نو در شرایط عدم قطعیت بسیار.
در میان تعاریف فوق، تعریف ریس از جامعیت بیشتری برخوردار است. زیرا مجهولات محصول، مشتری و مدل درآمدی مجموعهای از عدم قطعیتها را ایجاد میکنند. ریس اعتقاد دارد که استارتاپها برای مقابله با شرایط با عدم قطعیت بالا طراحی شدهاند. بنابراین، راه اندازی کسبوکاری بر اساس مدلهای موجود که تمامی ریسکهای آن از جمله مشتریان، قیمت، مدل کسبوکار و محصول شناخته شده است، استارتاپ معنی نمیدهد. استارتاپ جایی است که ریسکهای همراه با آن ناشناخته هستند.
اریک ریس در تعریف خود به سازمانی انسانی اشاره میکند و در ادامه میگوید این نهاد میتواند یک شرکت، موسسه غیرانتفایی و یا دولتی باشد. او در آخرین مصاحبه خود با سایت فوریس میگوید، من اشارهای به ابعاد سازمان نکردهام. او بر این باور است که هر کس با عدم قطعیت روبرو شود، میتواند یک کارآفرین باشد. چیزی که شرکتهای بزرگ با آن روبرو هستند و آنها را از استارتاپ بودن خارج میسازد، قطعیت است.