هرچی دوست داری بنویس...
این اولین جمله ایه که تو ویرگول باش مواجه میشی وقتی میخوای شروع کنی یه پست جدید بنویسی...
یه چیزایی که تو اردر توییتر که وقتی میخوای توییت بزنی میگه what's happening و تو شروع میکنی به تایپ. نه برات مهمه که چقدر این نوشته ات برای کسی مفیده نه حس بدی ازین که ممکنه محتوای بیهوده تولید کنی داری. راحت اومدی و میخوای چیزی که دلت میخواد رو بگی. واسه گفتنش هم دلیل خودتو داری و کسی نمیتونه بابتش چیزی بهت بگه.
قبل تر از توییتر، این نیاز به نوشتن(هرچند اراجیف) رو با بلاگ برطرف میکردم. هنوزم بلاگ شخصی خودم و دوستانمو دارم و گهگاهی سر میزنم و مینویسم ولی وقایع، حاکی از مردن هرچند نادلخواه این بستر، حول من هست. حالا دلایلی هم داره که نمیخوام در این مقال، بهش بپردازم.
از توییتر و بلاگ گفتیم و خب چی شد که دارم اینارو اینجا مینویسم؟ تو ویرگول!
چندی هست صحبت این بستر ویرگول بین من و دوستام هست و به نحوی باش آشنا هستم و بدمم نمیومد تستش کنم ولی چیزی که هربار منو منصرف میکرد ازین کار، همون حس نامفید بودن نوشته هام بود. نمیدونم چرا به نظرم هرکی که میخواد یه حرف مفیدی رو بزنه میتونه اونو در قالب یه پست ویرگول منتشر کنه. من بلاگ و توییتر رو دوست داشتم و دارم ولی تو هردو این حس که باید مطلبم مفید باشه و فلان، نداشتم. بیشتر که دقیق شدم به نظر اومد این پیش زمینه ذهنی منه نه واقعیت قضیه. واسه همین تصمیم گرفتم بیام و تجربه کنم... و خب تو تجربه اولم ویرگول مهربانانه استقبال کرد ازون چیزی که دوست داشتم بنویسم... حالا شما به عنوان خواننده نمیدونم چقدر ناراحت شدید که همچین پستی اینجا دیدید و چقدر حس کردین که وقتتون تلف شد و چقدر آرزو کردین کاش به هشدار محتوای بیهوده بیشتر اهمیت میدادین و ... هرچی که هست خوشحال میشم فیدبک بگیرم از اینجا و خواننده های احتمالی. شاید منجر به ادامه این روند بشه یا شایدم منجر به حذف همین پست.
خلاصه، اگه پست بیشتری از اینجانب دیدین، شاید باز همینجوری بیهوده نگاری باشه شایدم نباشه و براتون از چیزای جالبی بگم. بحث کلی اینه که نمیخوام مرزی بزارم برای حرفایی که میزنم. در واقع دوست دارم بستری پیدا کنم که هرچی دوست دارم بنویسم :))...
حرف بیشتری ندارم برای اولین پست ویرگولم، پس سخن کوتاه باید والسلام!