همین چهارشنبه گذشته بود که تعدادی از بچههای دانشکده، با مسئولان دانشگاه در مورد مشکلات دانشجوها جلسه گذاشته بودند. من هم در اوج ناامیدی فقط رفتم در سالن قطب علمی بشینم و وقتم را گذرانده باشم.
قرار بود از دانشجوهای کارشناسی گرفته تا دکتری، هر مقطع یک نماینده بیاید مشکلاتشان را بگوید و مسئولهای دانشگاه هم پاسخگو باشند. با علم به اینکه تغییری ایجاد نخواهد شد، هندزفیریم را بردم و نشستم پادکست رادیو دال را گوش کردم. یکجایی دیدم همه دارند من را نگاه میکنند و بیخیال شدم و شروع کردم به گوش دادن.
ماجرا از اینجا شروع شد مجبور شدم به حرفهای نماینده دانشجوهای کارشناسی گوش کنم. این بندههای خدا چندین صفحه متن تایپ شده آماده کرده بودند. به غیر از این، بعداً در ادامه جلسه، چندین بار هم خارج از نوبتشان، وقت بقیه را گرفتند و شروع کردن به حرف زدن. حالا مشکل اینها چه بود:
و چیزهای شبیه به اینها. خلاصه مشکلات و درخواستهایشان خیلی برای من مسخره بود.
حالا مشکل من و دوستای من به عنوان دانشجوی دکتری که 8 ترم هست، دانشجوییم و امتحان جامع را هم خیلی وقته گذراندهایم این بود که استادها برای خیلی از ماها بعد از 4 سال موضوعی برای پایاننامه تعریف نکرده بودند و دست ما هم بسته بود.
این مسخره بودن خواستههایشان اصلاً اهمیت نداشت، چیزی که آزارم داد، این بود که حق حرف زدن ما را گرفته بودند، اصلا اجازه نمیدادند بقیه هم حرف بزنند. انگار نه انگار بقیه هم مشکل دارند. این رفتارشان، در طول دو ساعتی که متعلق به همه بود که با نوع رفتار اینها شده بود مشکل آن دو نفر، من را بالاخره عصبانی کرد. همین مساله باعث شد که بخواهم حرفم را زده باشم حتی با این وجود که میدانستم جوابی نخواهم گرفت.
از طرف دیگر، مسئولهای دانشگاه طبق انتظار چرت و پرت تحویل دادند. مسئولی که با وقاحت تمام تو روی دانشجو نگاه میکرد در مورد سنوات میگفت
مخاطب ما دانشجو نیست بلکه استاد هست پس نگران نباشید.
تمام چیزی که من میخواستم و این بچهها با خودخواهی تمام اجازهاش را نمیدادند، یک فرصت بود که به آن مسئول دانشگاهی بگم:
نه شوخی کُن، نه ما را خَر فرض کن. مخاطبت استاد هست ولی جریمهاش را دانشحو باید بپردازد! چرا نمیری از خود استاد جریمهاش را بگیری؟ من باید هر ترم به عنوان جریمه سنواتی که دلیلش اصلاً من نیستم (منی که از نظر تحصیلی اصلاً مشکلی نداشتم/ندارم و بیشتر از هر کسی میخواهم درسم تمام بشود و بروم. فقط کافی است یک موضع به من داده شود که روی آن کار کنم) هزینه شبانه را پرداخت کنم آن هم به خاطر مشکلاتی که مربوط به استاد هست و کنترلی بر روی اوضاع ندارم؟ چرا استاد نباید جریمه را پرداخت کند؟ چجوری مخاطبت استاد هست ولی من جریمه میشوم؟ تو را خدا، شوخی نکن!
به خاطر یکسری مشکل مسخره و اینکه چه کسی جایزه گرفته و چه کسی نگرفته، من، نه میتوانستم مشکلاتم را بیان کنم، نه فرصتی داشتم که جواب این پاسخهایی که توهین به شعورم بود را بدهم. خیلی سعی کردم احترام افراد را نگه دارم و جلسه تمام شد. از آنجایی که این بچهها حتی بعد از جلسه با پُر رویی تمام ولکُن نبودند و هنوز اجازه حرف زدن به بقیه را نمیدادند، بالاخره فریادم را سرشان زدم و تازه طلبکار هم بودن که چون جزء انجمن علمی هستند حق دارند کل جلسه برای آنها باشند! :(
بعدش رفتم سراغ یکی از استادها (که مشکل من اصلا ربطی به آن نداشت) و هر چی عصبانیت داشتم را با فریاد تخلیه کردم. ناگفته نماند که استاد هم خیلی خوب رفتار کرد، نه ناراحت شد نه مقابله به مثل کرد، حتی شروع به نصیحت هم نکرد. شرایط را درک کرد و فقط به من گوش داد. بعداً دیدم که داریم با هم حرف میزنیم و من هم آرام شده بودم.
خلاصه تصمیم گرفتم دفعه بعدی که در موقعیت اینجوری گیر کردم، شأن دانشجویی و احترام گذاشتن برای من الزاماً در اولویت نباشد. اگر لازم بود فریادم را بزنم چونکه سکوت و احترام در مواقعی میتواند باعث آسیب دیدن خودم بشود و فرصتی برای جبران نداشته باشم.