ویرگول
ورودثبت نام
بیگانه
بیگانه
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

وقتی نیچه گریست!




انتخاب! این واژه به ظاهر ساده که ممکنه هرجایی اونو شنیده باشیم از معلم دبستان که "انتخاب" رو برامون هجی میکرد تا کتاب های انگیزشی ولی به راحتی از کنارش رد شدیم!

این کلمه موقعی که کتاب وقتی نیچه گریست رو تموم کردم واسم معنی تازه ای پیدا کرد! اونجایی که یه پزشک با ثروت زیاد و زن زیبا و خلاصه هرچیزی که تو اجتماع برای انسان خوشبخت و زندگی ایده آل معیار محسوب میشه رو یکجا داره ولی در آستانه میانسالی از زندگیش اصلا راضی نیست و هنوز گاهی افکار خودکشی به سراغش میاد! مشکل این شخص دقیقا انتخاب بود چون حس میکرد در تمام مراحل زندگیش خودش انتخاب کننده اصلی نبوده و یجورایی خودشو به دست سرنوشت سپرده و ادما و محیط اطرافش اونو به اینجا رسوندن.

میدونی چیه زندگی مثل یه رودخونه پرخروشه که ما توش شنا میکنیم! اینکه در جهت اب حرکت کنیم یا خلافش مهم نیست مهم اینه که خودمون انتخاب کنیم به چه جهتی حرکت کنیم. ممکنه حتی انتخاب کنیم که در جهت جریان اب بریم و به خشکی هم برسیم ولی اگه به انتخاب خودمون نباشه باز احساس خوبی نداره رسیدن به خشکی!

خلاصه که مهم نیست تو زندگی چه جهتی حرکت میکنیم مهم اینه با اگاهی کامل تصمیم بگیریم و اجازه ندیم جریان زندگی مارو با خودش هرجا که خواست ببره.

وقتی نیچه گریستاروین یالومروانشناسیانتخاب
این ایمان وی بود و اگر روزی در آن شک می کرد دیگر زندگیش معنی نداشت.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید