جیغهای پی در پی، فریادهای ناشی از خطر و ردپای خون و کشتار نسلی...
آری، این سرنوشت دلداریست که به دست معشوقهی شیطان صفت زمانهی خود، زیبایی و عظمت خود را به یکباره از دست داد.
معشوقهای که طمع و چشمدوزیاش به دلدارش را فدای زیبایی و جلال آن کرد و مانند حیوانی درنده به جانِ معشوقهی زیبارویش تاخت و جانش را ربود.
فلسطین، معشوقهی زیبا روی عاشق متجاوز؛ اسرائیل؛ کشوری با آن همه زیبایی و گذشتهای پر فروغ، اسیر چنگال گرگصفتهایی شده که جسمش را زخمی و روحش را آزار دادهاند.
رژیم متجاوز صهیونیستی با حملهی نظامیانش به جان آن رسوخ کرده و مردمان بیگناهی را که همچون روح آن بودند را خراشیدند.
و حال فلسطین همچون کودکی بیپناه بر زمین رها شده و ضجهها و تیلههای اشکیاش زخمی بر جان ملت مسلمان جهان نهاده است.
شاید از دیدگاه و منظر اکثر انسانها، موضوعیست که به ما مربوط نمیشود و نباید کمکی از سوی ما صورت بگیرد؛ اما با نگاهی دقیقتر، متوجه میشویم که فلسطین هم کالبد و جسمیست که بخشی از وجود جهات را در بر گرفته.
ضجهها و گریههای زنان و کودکان خردسالی که نسلکشی در آنها اوج گرفته، دل سنگ را هم آب میکند، چه رسد به نازکدلانی همچون ما...
کودکانی که هر یک با هدف خاصی خلق میشوند، در جای درست، اما در زمان اشتباه!
مادران و پدرانی که با هزاران آرزو فرزند دلبندنشان را بزرگ میکنند؛ اما چه حیف که روزی فرا میرسید با قلبی از سرشار از درد و زخم، فرزند بیجان خود را در آغوش گرفته و به آغوش خاک سرد میدهند تا حافظ آنان باشد.
کشت و کشتارهای جمعی ملت فلسطین، نشانهای از طمع و حسادتورزی کشوریاست که آن را از آن خود میداند؛ بیآنکه هدف خاصی داشته باشند.
مهربانی، یک ویژگی سرشتیست که بر انسان نهاده شده، پس ذاتا کاملا طبیعیست که با نگاه به تصویرهای زجرآور و دردناک مردمِ دردکشیدهی فلسطین، قلبهایمان به درد آمده و اشک چشممان روان میشود و حاضر میشویم تا پای جان برای نجات آنان تلاش کنیم؛ اما چه حیف که دستمان کوتاه است...
از هر نقاط جهان که باشیم، با هر نژاد و قومیتی، باز هم همه ملت یک جهانیم!
اگر حال فلسطین، زخمها را بر پیکر بیجانش میخرد پس روزی هم نوبت مردمانی میشود که در مقابل ظلم سکوت کرده و مشتاقانه تماشاگر جنگی بودهاند که کشتار نسلی اوج گرفته و نسلهای زیادی را روانهی آخرت کرده است.
پس فلسطین هم نیمهای از جان این کرهی خاکیست و همبستگی و دلداری با آن، وظیفهای است که بر ما تعیین شده و ملزوم به اجرا هستیم.
هر یک از ما نیمهای از جان یکدیگر هستیم، مگر میشود خیر یکی را بخواهیم و دیگری را نه!
ما بر همدلی و کمک بر مردم مستغضعفین حق انتخاب نداریم؛ چون این امری واجب است که بر گردن ما نهاده شده تا از ظلم و ستم جلوگیری کنیم.
انسانیت حد و مرزی ندارد، تمام ملت شریف ایران، ملت کشوری با هزاران سال قدمت؛ کشوری چهارفصل با تمام اوج زیبایی و شکوفایی، در راه نجات امت غمزده و بیگناه باید پای در میدان نهاده و دلاورانه با هر تواناییای که دارند، تلاش کنند.
تمام وجود ما و خالق ما یکیست، پس بدیهیست که واکنش خاصی نسبت به حوادث و اثرات این کشورِ غمگسار نشان دهیم.
برای نسلکشی رژیم متجاوزین، برای ضجهها و گریههای مادران داغدار، برای قامت شکسته شدهی پدران، برای خانههای ویران و هوای جنگزدهی خاکی، برای خاکهای خونآلود و سرد، برای تحریمهای ظالمانه و بیلطافت، برای خندههای فراموش شده؛ و برای هزاران برایی دیگری که روح را آزرده خاطر میکند و میتوان سرودی ساخت که قلبها را شکسته و واژگون سازد.
برای فلسطین بیگناه و جنگزده، دلداری که تاوان خودخواهیها و عذابهای معشوقهی سنگدلش را میدهد.
با آرزوی روزی که سرنوست، مستانه به ساز قلم دلدادهی جنگ زده برقصد و بهترینها را برایش رقم بزند، با آرزوی آزادی و پیروزی بر متجاوزین هوسباز و طمعکار...
.پایان شب سیه، سپید است.
✍🏻آیلی
نشریه دانشجویی مسیر✨
| @masir_mazums |🌱