بابک بوترابی
بابک بوترابی
خواندن ۶ دقیقه·۵ سال پیش

آنچه از بامیلو آموختم - بخش اول

چه شد که وارد بامیلو شدم

حدود اردیبهشت ماه سال 1394 بود که کم کم تصمیم گرفته بودم از همکاران سیستم جدا شوم. احساس کرختی عجیبی تمام وجودم را فرا گرفته بود که البته ناشی از ساختار سلسله مراتبی و کاملاً ساخت یافته همکاران سیستم بود. بعد از حدود 4 سال فعالیت در شرکت هوشمندی تجاری همکاران سیستم (System Group Business Intelligence) که با عنوان کارشناس استقرار شروع به کار کرده بودم و کم کم به سمت مدیریت پروژه رسیده بودم، با مشکلات مالی فراوانی دست و پنجه نرم می کردم و این ضعف درآمدی باعث شده بود تا مجبور به کار در پروژه های آزاد بشوم. طبعاً همین امر نیز خود به خود باعث می شد که عملکرد کاری و تمرکز من در محیط همکاران سیستم تقلیل یابد و به نوعی داشتم تبدیل به کارمندی میشدم که منتظر حقوق آخر ماه است تا فقط بتواند از پس قسط هایش بربیاید… به جایی رسیده بودم که به جای آنکه حواسم به رضایت مشتریان باشد، بیشتر استرس داشتم که 5 دقیقه هم تأخیر نکنم چون اصلاً دوست نداشتم به خاطر تأخیر در ورود حرف بشنوم! خاطرم هست در آخرین پروژه هوشمندی تجاری که با سمت مدیر پروژه آن را راهبری می کردم (یعنی پروژه یکپارچه سازی کل اطلاعات مالی و اداری کل قوه قضائیه) عملاً هیچ انگیزه ای برای یادگیری و تلاش نداشتم چون تمامی تلاشهایم برای پیشرفت و چند تا پله یکی بالا رفتن من به در بسته خورده بود.

این ها را گفتم تا شرایط پیش از #بامیلوی خودم را تشریح کنم. حدود اردیبهشت ماه بود که مدیر منابع انسانی وقت بامیلو با من تماس گرفت و دعوت به مصاحبه شدم. من برای استخدام شدن در بامیلو، هیچ رزومه ای ارسال نکرده بودم اما شخصی به نام Christopher Thompson که او نیز پیشتر در پروژه BI در یک شرکت مصری فعالیت داشت و در یک کنفرانس همدیگر را یکبار دیده بودیم، من را به مدیر منابع انسانی معرفی کرده بود.

اولین مصاحبه من در بامیلو (که البته به زبان انگلیسی برگزار شد) با Chris بود که رسماً سمت CIO مجموعه را داشت و عملاً دست راست مدیرعامل بود. مصاحبه ای کاملاً فنی و تخصصی داشتیم اما متانت رفتاری او در مصاحبه و رفتارش با برخی از زیردستانش (چیزی که از اتاق انتظار مصاحبه میدیدم) بسیار برایم جلب توجه کرد. اگرچه شناخت نسبی به هم داشتیم اما کاملاً حرفه ای مصاحبه کرد و هم فنی سوال می پرسید و هم درخواست داشت که ظرف چند دقیقه راهکاری برای یکی از چالش های بامیلو ارائه کنم. طرف دیگر، کار کردن به عنوان مدیر دپارتمان هوشمندی کسب و کار دومین فروشگاه بزرگ اینترنتی ایران به معنای دسترسی به حجم قابل توجهی از داده ها برای تحلیل بود که برای افرادی مانند من، مثل آب خنک در تابستان گرم و خشک کویری بود! در بامیلو هم همزمانی زیاد داده ها وجود داشت و هم اساساً هیچ زیرساخت یکپارچه سازی اطلاعاتی وجود نداشت و این به معنی آن بود که می توانستم همه چیز را از صفر بسازم.

با توجه به تیم جوان و بسیار پرانگیزه ای که در بامیلو مشاهده کرده بودم و شرایطی که برایم در همکاران سیستم اتفاق افتاده بود، پیشنهاد همکاری را پذیرفتم و با دوستان خودم در واحد هوشمندی تجاری همکاران سیستم خداحافظی کردم.

بامیلو کجا و همکاران سیستم کجا!

خاطرم هست در یکی از سالهایی که در همکاران سیستم، مشکلات درآمدی به وجود آمده بود، یکی از مصوبات هیأت مدیره این شده بود که همه کارشناسان، به صورت مستقل، با آژانس به سایت مشتری نروند و لازم است کارشناسان هم مسیر با هم تجمیع شده و آژانس درخواست بدهند! مشتریانی که نزدیک محل شرکت بودند نیز بایستی با اتوبوس و تاکسی به محل مشتری بروند. یعنی گاهی اوقات آنقدر در دخل و خرج تک تک افراد حساسیت به خرج می رفت که واقعاً تحمل برخی از این دستورالعملهای سخت بود.

یکی از ویژگی های بسیار خوب همکاران سیستم (که قطعاً یکی از عوامل موفقیت این شرکت است)، سخت گیری نسبت به نتایج کار کارشناسان بود. در همکاران سیستم خیلی این معنا وجود نداشت که ببخشید نرسیدم کار را به موقع تحویل دهم! مثلاً وقتی مدیر عامل میگفت فلان پروژه باید تا قبل از عید تحویل بشود، حتی اگر 3 ماه زمان لازم داشت باید تمام میشد و هیچ گزینه دیگری پیش روی کارشناسان وجود نداشت!

ساختار همکاران سیستم اگرچه در شعار بسیار منعطف است و شعار می دهند که هر کارشناسی با هر مدیری که بخواهد می تواند جلسه داشته باشد و درد و دل کند اما در واقعیت امر اصلاً چنین نبود. ساختاری سلسله مراتبی این شرکت را فرا گرفته که مهم ترین عامل شنیده شدن صدای کارشناسان، سابقه کاری آنهاست.

نظام جبران خدمات کارکنان در همکاران سیستم از دو بخش حقوق ثابت و پاداش تشکیل می شود. حقوق ثابت، مبلغی است که هر ماه به صورت ثابت به حساب پرسنل واریز می شود و پاداش، که درصدی از حقوق ثابت کارشناسان است به صورت 3 ماهه حساب شده و در 2 پرداخت به حساب کارشناسان واریز می شود. جالب است که کارکرد پاداش در همکاران سیستم (لااقل در آن زمان و در واحد هوشمندی تجاری همکاران سیستم) بیشتر از آنکه انگیزشی باشد، ضد انگیزشی بود! یعنی مجموع حقوق و پاداش عملاً برابری می کرد با حقوق معمول آن روزهای یک کارشناس در عرف کسب و کاری صنعت IT. بگذریم از اینکه بارها اتفاق می افتاد که نه تنها پاداش مورد انتظار کارشناس (که واقعاً منطبق بر عملکرد و تلاش کارشناس بود) را به او نمی پرداختند که حتی منت هم بر سر او می گذاشتند!

عکس یادگاری سال 94 همکاران سیستم
عکس یادگاری سال 94 همکاران سیستم

بامیلو در تمام این ویژگی های برعکس همکاران سیستم بود!

بامیلو محیطی کاملاً Flat یا مسطح داشت. واقعاً مدیر عامل و مدیران و کارشناسان کنار همدیگر کار می کردند. مفهومی به عنوان مسئول دفتر، اصلاً در بامیلو معنا نداشت. بامیلو محیطی واقعاً با نشاط بود که نیروهای جوانی داشت.

در بامیلو یک تیم از دوستان جوان و بی تجربه داشتند، منابع مالی لایتناهی را خرج می کردند که به سبب شغلم مجبور بودم خیلی از گزارشات مالی را تهیه کنم و از آنها آگاه میشدم. قصد ندارم راجع به اعداد و ارقامش صحبت کنم چون خارج از چارچوب های حرفه ای و امانت داری است اما باور کنید که گاهی روزها که از محیط کار برمیگشتم منزل می گفتم، برخی از شرکت های بزرگ ما به خاطر ماهیانه 20 میلیون تومان بدهی، رو به ورشکستگی هستند و مدیرن بامیلو ماهی 30 میلیون تومان خرج نهار و شام خود در شرکت می کنند! در بامیلو به شدت ریخت و پاش های مالی وجود داشت. هزینه های بعضاً بی موردی که واقعاً قابل اجتناب بود و کار به جایی رسیده بود که مدیر مالی وقت بامیلو که شخص جاافتاده ای بود به خودم میگفت، من تا حالا ندیده ام که این میزان از اسراف در یک کسب و کار وجود داشته باشد.

روزهای اولی که وارد بامیلو شده بودم میدیدم که زیرساخت فنی بسیار ضعیفی داریم اما بودجه های تبلیغاتی بسیار قابل توجهی داشتیم! این تضاد آنقدر قابل توجه بود که در برخی موارد مدیر تیم تولید نرم افزاری ما نیز نمی دانست برای Scale Out کردن زیرساخت نرم افزاری باید چیکار کند! از تغییر UI و بهینه سازی Functionality وب سایت که بگذریم البته!

بامیلو، تیمی از جوانان را در خود جای داده بود که فقط برای کارآموزی آمده بودند در محیط کار. بسیاری از نیروهای بامیلو، عملاً تخصص قابل توجهی نداشتند و فقط روحیه کار تیمی داشتند و آمده بودند که یاد بگیرند. لازم به ذکر است که استثناهایی هم داشتیم اما شرایط عمومی بامیلو اینگونه بود.

در این مطلب صرفاًً شرایط کلی از فضای کاری بامیلو را تشریح کردم و در اینجا می توانید اصل ماجرا را دنبال کنید.


بابک بوترابی



بابک بوترابیبامیلوشکست بامیلوهوشمندی تجاریمدیریت
برنامه‌نویس سابق و مدیر ارشد فنی (CTO) فعلی، دانشجوی دکتری مدیریت IT دانشگاه تهران، علاقه‌مند به فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید