بابک بوترابی
بابک بوترابی
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

تعریف مدیریت از نگاه هنری مینتزبرگ

تعریف مدیریت

تعریف مدیریت از نگاه هنری مینتزبرگ به عنوان یکی از بهترین تعاریفی بوده است که به عنوان یک دانش آموخته حوزه مدیریت با آن مواجه شده ام.

تمام دانش آموختگان و دانشجویان حوزه مدیریت با تعاریف متفاوتی از مدیریت آشنا هستند. همان طور که همه می دانیم تقریباً تمامی کتابها و مقالات حوزه تئوری های سازمان و مدیریت، اگر به ارائه تعریف جدیدی دست اندازی نکنند، به تعریفی از تعاریف ارائه شده توسط دانشمندان پیشین تکیه می کنند. گاهی این تعاریف آن قدر متفاوت هستند که گویی یافتن اشتراک بین آنها در برخی موارد، کار سختی است.

جنبه های مختلف تعریف مدیریت

عده ای با مسئولیت های مدیران، مدیریت را تعریف می کنند و عده ای وزن اصلی را به حفظ ساختار سازمانی می دهند. عده ای جنبه تصمیم گیری را کانون توجه قرار می دهند و عده ای ابعاد تحلیلی مدیریت را وظیفه اصلی مدیران می خوانند. عده ای از دوگانه های علم و هنر برای بیان تعریفی از مدیریت استفاده می کنند و برخی نیز به دوگانه های مدیر و رهبر پناه می برند. خلاصه تا دلتان بخواهد تعریف و مکتب داریم و تا دلتان بخواهد اختلاف…

اما لطفاً به تعریف زیر دقت کنید:

Management is a practice that has to blend a good deal of craft (experience) with a certain amount of art (insight) and some science (analysis)

چون انگلیسی همه شما خوب است پس ترجمه فارسی آن را ارائه نمی کنیم! اما به 3 کلمه ای که نویسنده در پرانتز ارائه کرده است دقت کنید. از نظر بنده شاید جالب ترین تعریفی است که از مدیریت به معنای عام کلمه ارائه شده است.

این 3 کلمه، سه بعد مهم تعریف از دیدگاه این استاد دانشگاه McGill را تبیین می کند. اول آنکه مدیریت، نه صرفاً مهارت است و نه دانش. مدیریت ترکیبی است از مهارت، هنر و دانش تحلیلی حوزه مدیریت.

در باب هر یک از این موضوع می توان به تفصیل صحبت کرد اما در اینجا به صورت خلاصه می توانم این 3 کلمه را تشریح کنم:

مدیریت مهارت است

از دیدگاه کاربردی، مدیر یک سازمان بایستی مهارت کافی در راهبری سازمان و استفاده حداکثری از ظرفیت های بالفعل و بالقوه سازمان را داشته باشد. مهارت بودن مدیریت، یعنی شخص مدیر لزوماً بایستی مجموعه ای از مهارتها را داشته باشد تا بتواند کلیه وظایف مدیر اعم از برنامه ریزی، سازماندهی، تصمیم گیری، کنترل و غیره را انجام دهد. البته لازم به ذکر است که مهم ترین دستاوردی که مدیر یک سازمان یا تیم بایستی آن را دنبال کند، هیچکدام از موارد گفته شده نیست.

مهم ترین عاملی که مدیر باید دنبال کند بهره وری و ایجاد تغییرات بنیادین است. قرار نیست دائماً مدیران آمار درصد رشد ارائه کنند. در دورانی که همه کسب و کارها در حال تغییرات بنیادین با استفاده از فناوری اطلاعات هستند، مدیرانی که در سازمان ها و یا نهادهای دولتی هنوز به ارائه آمارهای مقایسه دوره ای اشاره می کنند، در عصر جدید حرف تازه ای نخواهند داشت.

در دورانی، اشاره می شد که مدیریت کلان نباید مهارت فنی داشته باشدو یک مدیر کلان بایستی در سطح استراتژی تصمیم گیری کند و مدیریت عملیاتی را به مدیران میانی واگذار کند. این رویکرد پوسیده از مدیریت سالهای سال است که در دنیا منسوخ شده است و مدیرانی که از کسب و کار خود، سر در نمی آورند، هیچگاه هم نمی توانند تصمیمات اثربخش با هدف توسعه های قابل توجه اخذ کنند.

مدیریت هنر است

آیا تابحال به این موضوع فکر کرده اید که اصلاً هنر چیست؟ چرا می گویند هنرِ بازیگری یا هنرِ خیاطی و یا هنرِ آشپزی؟

اصلاً چه عاملی باعث می شود تا یک حوزه دانشی را هنر بنامند. همه می دانیم که آشپزی مملو است از دانش و تجربه. یعنی آشپزی حوزه ای است که مانند مدیریت، آغشته است به دانش به روز و آشنایی با هزاران مواد تشکیل دهنده غذاها و فرمولهای غذایی.

مهندسی نیز با همین جزئیات سر و کار دارد اما مهندسی را هیچگاه هنر نمی نامند اما آشپزی و مدیریت را هنر نامیده اند…

عنصر اصلیِ هنر، نه دانش است و نه تجربه. عنصرِ اصلی هنر، خلاقیت است و خلاقیت هیچ دو نفری در عالم، مشابه نیست

خیلی زیباست که یک موارد اولیه کاملاً یکسان و مشخص را به 2 نفر آشپز بدهیم، آنچه در نهایت طبخ می شود می تواند زمین تا آسمان فرق کند و اینجاست که هنرمند، اثری از خود را در محصول یا خدمت خود برای همیشه به یادگار می گذارد.

مدیریت تماماً مالامال از هنر است و چه بسا که مدیر با عوامل انسانی سر و کار دارد حال آنکه آشپز، با مواد غذایی. پس اگر با مواد غذایی مشابه، بشود غذاهای گوناگون طبخ کرد، پس حتماً با هنر مدیریت می تواند یک تیم مشابه را به اوج موفقیت رساند و یا حتی تیم را به طور کلی نابود کرد!

مدیریت دانش است

البته که یکی از مهم ترین ویژگی های مدیران، اخذ تصمیمات مهم و تأثیرگذار است، بایستی به این نکته نیز توجه ویژه داشت که صرفاً زمانی امکان تصمیم گیری اثربخش وجود دارد که تجزیه و تحلیل داده های ورودی به درستی صورت گرفته باشد.

قدرت تجزیه و تحلیل مدیران، یکی از ویژگی های مهم آنهاست که طبعاً انسان باهوش از آن بهره بیشتری می برند. البته بدین معنی نیست که افراد دارای هوش متوسط از آن بی بهره اند یا نمی توانند مدیران موفقی شوند، بلکه این هدیه خداوندی در حین تصمیم گیری بیشتر کمک می کند.

اما این تعریف مدیریت از کجا آمده

چند روز پیش فرصتی کوتاه یافتم تا کمی مطالعه کنم. هر از گاهی چنین فرصت های مغتنمی پیدا می کنم و این بار سراغ کتابی رفتم که مدتها بود قصد داشتم آن را مطالعه کنم.
کتابی فوق العاده از “هنری مینتزبرگ” با عنوان “Managers not MBAs”

برای مشاهده ادامه مطلب اینجا را کلیک نمایید

مدیریتبابک بوترابیمدیر
برنامه‌نویس سابق و مدیر ارشد فنی (CTO) فعلی، دانشجوی دکتری مدیریت IT دانشگاه تهران، علاقه‌مند به فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید