بخش اول از خوانش رمان کُردی Labîrenta Cinan (به فارسی: هزارتوی اجنّه)
نویسندهی این رمان جذاب «حسنِ مَتِه» (Hesenê Metê) است و به زبان کردیِ کُرمانجی نوشته شده است. موضوع رمان دربارهی سرگذشت جوانی پرانرژی است که به تازگی در زمینه تدریس و آموزگاری فارغالتحصیل شده است و برای استاجری یا دوران کارآموزی در روستایی که به «روستای دیوانگان» مشهور است، تعیین میشود. روستایی که مردمان آن برعکس آموزگاران قبلی، همزبان «ماموستا کَوانوت» (آموزگار کَوانوت) هستند و در ابتدا به گرمی از وی استقبال میشود. روستایی که مردمان آن روالی عادی از زندگی روستایی را اما کمی متفاوتتر میگذرانند و به دلیل برخی رفتارهای ساکنین آنجا به «روستای دیوانگان» مشهور شده است.
در ابتدا همه چیز به خوبی پیش میرود؛ هم ماموستا کَوانوت از استقبال گرم روستاییان خوشحال است و هم اهالی روستا از وی و همسرش که هر دو همزبان و همتبار آنها هستند. اما ماجرا و کشمکشها از آنجایی شروع میشود که ماموستا کَوانوتِ ایدهآلگرا و پرانرژی کمکم برخی از رفتارهای آنان را برنمیتابد و سعی در اصلاحکردن آنها میکند.
با اینکه تمام رفتارهایی که حسنِ مَتِه در رمانش به آنها میپردازد برای خواننده کاملاً آشنا بوده و چه بسا اکثر افرادی که در روستا زندگی کردهاند، چنین رفتارها و باورهایی را تجربه کردهاند، لیکن وی به جزء یک مورد هیچ اشارهای به جغرافیا و قوم و زبان نمیکند.
لازم به ذکر است نویسنده رمان خود اهل منطقه «اَرغَنی» دیاربکر بوده و این رمان را در سال 1994 به چاپ رسانده است.
این اثر را چند سال قبل در 17 بخش خواندهام و اکنون دوباره اینجا برای علاقهمندان بارگذاری میکنم