سرمایهگذاری در صنایع مختلف حوزه سلامت، همواره مورد توجه بوده است. با توجه به اینکه اندازه بازار صنایع مختلف در حوزه سلامت مانند خدمات سلامت شامل پیشگیری تشخیص و درمان به تعداد افراد جامعه است و نیاز افراد در جامعه در حال تغییر بوده و سطح انتظار از خدمات افزایش مییابد، این بازار دائماً رو به رشد است. در آمریکا هزینه های سلامت از 2.8 تریلیون دلار در سال ۲۰۱۴ به 4.01 تریلیون دلار در سال ۲۰۲۰ افزایش یافته است که این عدد معادل 19.1 درصد از تولید ناخالص داخلی این کشور است. در ایران نیز هزینه های سلامت در سالهای اخیر همواره دارای رشد بوده است. هزینه های سلامت مردم از 26.6 میلیارد دلار در سال ۲۰۱۴ به حدود ۴۹ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۰ افزایش یافته است. در میان صنایع مختلف در حوزه سلامت افزایش سهم صنعت سلامت دیجیتال نیز قابل تامل و البته مورد انتظار است. اندازه بازار صنعت سلامت دیجیتال در جهان در سال ۲۰۱۹ برابر 140 میلیارد دلار بوده است که پیشبینی میشود در سال ۲۰۲۴ به عدد 4۰۰ میلیارد دلار برسد. آمار و اعداد دقیقی از اندازه فعلی بازار صنعت سلامت دیجیتال در ایران در دسترس نیست. ولی بر اساس آمار جهانی مطابق با جدول زیر میتوان به صورت تخمینی این عدد را برابر با حدود 400 میلیون دلار برآورد کرد که پیش بینی میشود در چهار سال آینده این مقدار به 750 میلیون دلار برسد.
متناسب با میزان جذابیت این صنعت و همینطور میزان بکر ماندن نسبت به جذابیت آن، حجم سرمایه گذاری های خطرپذیر هم رو به رشد و افزایش بوده است. به طوری که میزان سرمایه گذاری خطرپذیر در آمریکا در صنعت سلامت دیجیتال از ۷ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۷ به میزان 9.5 میلیارد دلار در سال ۲۰۲۰ رسیده است البته ناگفته نماند که شیوع ویروس کرونا تاثیر قابل توجهی در نمایش اهمیت این صنعت و همینطور تسریع فرآیندهای سرمایه گذاری شده است. مطالعه روندهای سرمایهگذاری در سال های اخیر و میزان موفقیت استارتاپ های این صنعت در دنیا از یک سو و همینطور با بررسی پیشبینیهای مربوط به آینده این صنعت با در نظر گرفتن میزان تاثیرپذیری آن از فناوری های افقی (Horizontal Technologies) چهارچوب فکری و استراتژیک مدونی را به عنوان یک ابزار کمک تصمیم برای سرمایهگذاری روی استارتآپهای فعال در صنعت سلامت دیجیتال فراهم میکند. البته قابل ذکر است که معیارهای ذکر شده در این نوشتار تنها شامل جنبه استراتژیک موضوع سرمایه گذاری و استارتاپ است. به عبارت دیگر ایده اصلی کسب و کار مدنظر است و سایر فاکتورهای موثر بر نظر سرمایهگذار شامل کیفیت تیم، بازدهی مالی زودهنگام، میزان سرمایه مورد نیاز و... مورد بحث نیست. بدیهی است این عوامل جزو عوامل بسیار مهم و تعیین کننده در فرایند سرمایه گذاری و موفقیت یک کسب و کار است که بررسی و ارزیابی آنها از مجال این نوشتار خارج است. در ادامه چند فاکتور اصلی در سرمایهگذاری ذکر شده است که گاهاً در قالب سوالاتی است که سرمایه گذار قبل از سرمایه گذاری میبایست به پاسخ آنها دست یابد.
1. ایده محوری استارتاپ در کدام قسمت از زنجیره ارزش سلامت نقش و ارزشآفرینی میکند؟ میزان اصطکاک ایده اصلی کسب و کار با الزامات رگولاتوری و یا حل شده بودن چالش های رگولاتوری چقدر است؟
حساسیت ذاتی حوزه سلامت – از نظر مرتبط بودن با جان افراد-، اصطکاک زیاد با سیستمهای رگولاتوری و اینرسی نسبتاً زیاد جامعه پزشکی برای استفاده از تکنولوژیهای نوظهور، سه عامل اصلی دشواری راهاندازی و توسعه دادن کسب و کار نوآورانه در حوزه سلامت است. در نقاط مختلف از زنجیره ارزش صنعت سلامت دیجیتال میزان تأثیرپذیری کسب و کار از این سه فاکتور متفاوت است. هر چه میزان تأثیر این سه فاکتور کمتر باشد، احتمال موفقیت بالاتر است. ایدههایی که در قسمت پیشگیری، اشتراک تجربه بیمار و سبک زندگی هستند از این ویژگی برخورداند.
2. آیا خلق ارزش ودلیوری خدمت با جمع آوری داده همراه است؟ آیا برنامه مشخصی برای استفاده از داده ها وجود دارد یا صرفا جمع آوری میشود که بشود؟!
مشابه بسیاری از کسب و کارهای دیگر در صنایع مختلف صنعت سلامت نیز به دلیل فناوری های نوظهور داده محور مانند هوش مصنوعی در حال گذار از یک مدل سنتی به یک مدل هوشمندی است است که به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران به نوعی انقلابی اساسی در صنایع مختلف حوزه سلامت محسوب می شود در چنین شرایطی در رقابت با بازیگران اصلی این صنعت برنده رقابت مجموعهای است که دسترسی به داده های بیشتری داشته باشد البته با توجه به اهمیت موضوع و روندهای جهانی این روزها بسیاری از کسب و کارهای نوپا در زمان ارائه محصول یا خدمت خود به سرمایهگذاران ادعاهای جدی و گاهاً ناممکنی را در خصوص استفاده از فناوری هوش مصنوعی ارائه می کنند یکی از مهمترین پارامترهای تشخیص یک تیم توانمند داشتن برنامه مشخص و مدون برای جمع آوری داده های کلاس بندی شده و استفاده از آن ها داشته باشد
3. میزان تطابق ایده محوری کسب و کار با نظام سلامت بیمار-محور و مردم-محور چقدر است؟ اگر نیست آیا توسعه کسب و کار و آینده آن این تطابق را نشان میدهد یا خیر؟
در دنیا سیستمهای سلامت مختلف، با کشف و شناسایی ناکارآمدیهای موجود در حال تغییر به سمت نظام سلامت بیمار-محور هستند. در نظام سلامت بیمار-محور، معیار تمام تصمیماتی که برای ارائه خدمات بهداشت و سلامت به بیمار داده میشود نیاز های خاص فرد و بازدهی مطلوب از فرآیند درمان است در این نوع تعامل بین بیمار و پزشک یا یک مرکز درمانی بیمار از مرحله اول پیشگیری تا تشخیص و درمان در کنار کادر درمان بوده و مداخله میکند. بر این اساس تجویزهای انجام شده برای درمان کاملاً مختص بیمار و شخصی سازی شده است. از طرف دیگر هزینه های قابل پرداخت توسط بیمار بر اساس ارزش خلق شده توسط تامین کننده خواهد بود به عبارت دیگر بیمار بر اساس میزان بازدهی یا خروجی که از فرآیند درمان گرفته است پرداخت را انجام می دهد ظهور فناوری های نو و زیرساخت های مختلف در حوزه ارتباطات و اطلاعات پیادهسازی این نوع نظام سلامت را ساده تر خواهد کرد بدیهی است پس از ظهور و بروز چنین سیستم سلامتی میزان رضایتمندی بیمار از خدمات درمانی افزایش پیدا می کند به کسب و کارهایی که در افق توسعه خود این نوع نظام سلامت متصور نباشند غافلگیر خواهند شد.
4. ساختار فعلی و آینده رقابت و بازار در موضوع فعالیت کسب و کار چگونه است؟
یکی از الزامات اساسی راه اندازی کسب و کار و توسعه آن لزوم تحلیل دقیق صنعت و بازیگران اصلی در بازار مرتبط با آن صنعت است.در راستای تحلیل صنعت، یکی از المان های اساسی، تحلیل رقبا و مهمتر از آن، مطالعه ساختار رقابت در بازار آن صنعت است که پیشتر در مقالهای در مورد آن صحبت کرده ایم. صنایع مختلف بازار هایی با ساختارهای مختلفی میتوانند داشته باشند. به عنوان مثال ساختار رقابت در بعضی از بازارها به صورت مونوپلی است. به این معنا که رهبری بازار مربوط به تنها یک بازیگر کلیدی است که سهم قابل توجهی از بازار را داشته و این سهم در مقایسه با بقیه بازیگران به صورت قابل توجهی بزرگتر است. در برخی از بازارها ساختار رقابت به صورت دئوپلی است. در این ساختار سهم عمده بازار مربوط به دو بازیگر اصلی و بقیه بازار بین تعداد زیادی از بازیگران توزیع شده است. ساختار های دیگری مانند ساختار آلیگوپلی هم اشاره به تعداد زیادی از بازیگران در بازار دارد. در مورد بازار مربوط به صنایع سلامت میبایست تحلیل دقیقی در مورد ساختار رقابت در بازار انجام شود. در صورتی که ساختار بازار به صورت مونوپلی باشد، به عبارت دیگر برنده رقابت صاحب همه بازار شود، بدیهی است که در این شرایط استراتژی های مربوط به رشد و توسعه کسب و کار در مقایسه با حالت های دیگر ساختار رقابت متفاوت خواهد بود. در چنین شرایطی بنیانگذاران و سرمایه گذاران کسب و کارها میبایست اشراف کامل به ساختار فعلی و ساختار نهایی رقابت در بازار مورد نظر را داشته باشند.
5. آیا مکانیزم مشخصی برای ساختن موانعی برای ورود رقبای جدید مانند ساختن اثر شبکهای، قابل تعریف و پیاده سازی است؟
یکی از تفاوتهای اساسی صنعت سلامت با سایر صنایع، میزان حساسیت موضوع است. در چنین بازاری جلب اعتماد مشتری یا بیمار از اهمیت دو چندانی برخوردار است. یکی از دلایل سرعت رشد و اسکیل آپ پایین مربوط به کسب و کارهای صنعت سلامت دیجیتال، این است که اساساً مردم نسبت به یک موضوعی که با سلامت آن ها سر و کار دارد، در مقایسه با سایر صنایع مانند تاکسی آنلاین یا حوزه فین تک حساسیت بیشتری از خود نشان داده و به سختی به آن اعتماد میکنند. از طرفی در صورتی که به یک مجموعه یا برند خاص اعتماد داشته باشند، تغییر نظرشان برای استفاده از یک برند یا محصول دیگر دشوار خواهد بود. در کنار مسئله اعتماد سازی به وسیله ساخت برند، با توجه به موضوع فعالیت کسب و کار در حوزه سلامت میبایست تحلیل دقیقی صورت گیرد که آیا ابزارهای دیگری مانند اثر شبکه ای یا پیچیدگی فناوری برای آن کسب و کار جهت دشوار سازی یا ناممکن سازی ورود رقیب دیگر چقدر ممکن است.
6. آیا منافع ذینفعان مختلف سلامت تا حد امکان در کسب و کار طراحی شده دیده شده است؟
همانطور که قبلاً نیز در مقالهای اشاره شد، یکی از عواملی که تحلیل صنعت سلامت را دشوارتر میکند، وجود ذینفعان متعدد و متنوع، با زاویه دیدهای کاملاً متفاوت است و بر اساس برخی از تحلیلها، یکی از دلایل عدم موفقیت کسب و کارهای حوزه سلامت عدم درک درست از صنعت و ذینفعان مربوط به آن است. درست است که صنعت سلامت فعلی در حال گذار از یک ساختار سنتی به یک فرآیند شفافتر دقیقتر و ارزش محورتر است و در ساختار جدید در آینده تعداد و تنوع ذینفعان احتمالاً متفاوت خواهد بود، اما به منظور گذشتن از این فاز می بایست نقش تمامی ذینفعان موجود به صورت دقیق ارزیابی و تحلیل شده و منافع همه آنها به نوعی در ایده اصلی کسب و کار مورد توجه قرار گرفته باشد. البته بسته به موضوع کسب و کار و در نظر گرفتن فاکتورهای مختلفی مانند کلاس خطر محصول یا خدمت، میزان فناوری محور بودن و محل ارائه خدمت/محصول در زنجیره ارزش سیستم سلامت، ممکن است نقش برخی از ذینفعان کمرنگ تر یا پررنگ تر شود. اما به هر حال نقش همه ذینفعان می بایست مورد تحلیل و بررسی دقیق قرار گیرد.
7. آیا به طور کلی از نظر بیمار و پرداخت کننده، با استفاده از محصول یا خدمت ارائه شده توسط استارتاپ، هزینههای درمان کمتر و یا کیفیت خدمت افزایش پیدا میکند؟
با وجود تفاوتهای زیادی که در سیستمهای سلامت بسیاری از کشورها وجود دارد، همه سیستمهای سلامت در راستای بهینه کردن فرایندهای خود دو هدف اصلی را دنبال می کنند: الف: افزایش کیفیت خدمات و بازدهی فرآیند پیشگیری تشخیص و درمان و ب: کاهش هزینهها. بنابراین ایده اصلی کسب و کار هرچه که باشد میبایست حداقل یکی از این دو امر را محقق سازد. در صورتی که هیچ یکی از این دو مسئله به عنوان ارزش نهایی کسب و کار وجود نداشته باشد، قطعاً در ارائه به بازار به مشکل خواهد خورد .حال این مشتریان بیمار باشد، مراکز درمانی باشد، پزشکان باشند و یا هر سگمنت دیگری.
8. آیا مسئله شفافیت در تعریف خدمت، خلق ارزش و پرداخت رعایت شده است؟
مطابق گزارش های جهانی یکی از دلایل اصلی شکست استارتاپ های حوزه سلامت دیجیتال این است که ارزش واقعی که برای مشتری و بیمار خلق میشود، دارای شفافیت کافی نیست. به عبارت دیگر مشتری یا بیمار مشخص نیست که دقیقا چه ارزشی را دریافت می کند که بابت آن قرار است پول پرداخت کند. علاوه بر شفافیت در تعریف خدمت، تعریف دقیق ارزشی که به واسطه آن خدمت خلق میشود و همینطور شفافیت در مسئله پرداخت نیز جزو چالشهای اساسی است. به عبارت دیگر باید دقیقاً مشخص شود که چه کسی، بابت چه خدمتی، به چه کسی و به چه میزان قرار است که پول پرداخت بکند. در این مورد نقش پیشگیری، بیمه های هوشمند، تشخیص درست و پرداخت بر اساس بازدهی درمان جزو موضوعات بسیار مهم روز محسوب می شود.
9. میزان انطباق ایده محوری کسب و کار با فرآیندهای فعلی نظام سلامت چقدر است؟
ایده اصلی کسب و کار هر چقدر هم که خوب باشد و بسیاری از پارامترهای اساسی مانند افزایش میزان بازدهی یا کیفیت و کاهش هزینه ها را در برداشته باشد، در صورتی که در جریان کاری فعلی سیستم سلامت نتواند جا بیفتد و یا انطباق پیدا کند، پیادهسازی آن بسیار دشوار و گاهاً ناممکن خواهد بود. البته بسته به موقعیت فعالیت کسب و کار در زنجیره ارزش سلامت، میزان اصطکاک ایده محوری با ساختارهای فعلی، قاعدتاً متفاوت خواهد بود. اما در صورتیکه مشتری محصول یا خدمت، مراکز درمانی، پزشکان و بیمارستان ها هستند و یا به نوعی در قسمتی از فرآیندهای ارائه خدمت به مشتری یا بیمار نقش بازی میکنند می بایست کلیه فرایندهای فعلی نظام سلامت مورد بررسی دقیق قرار گرفته و میزان انطباق آنها با ایده محوری کسب و کار مورد سنجش قرار گیرد.
10. در صورتی که مدل درآمدی یا ساختار کسب و کار، پلتفرم یا مارکت پلیس است آیا هر دو یا هر چند طرف کسب و کار قابل مقیاس هستند آیا مکانیزم برای ساختن fly wheel طراحی شده است؟
بسیار مهم است که ساختار محصول در کسب و کار مورد نظر مشخص و ابعاد آن شناخته شده باشد. در صورتی که ساختار ارائه خدمت یا سرویس به صورت پلتفرم یا مارکت پلیس است، استراتژی و سناریوهای مختلف برای اسکیل پذیری در طرفهای مختلف پلتفرم یا مارکت پلیس باید مشخص باشد. در صورتی که ایده محوری پلتفرمی را میسازد که از طریق آن ارائه دهندگان خدمت یا پزشکان به بیماران یا مردم ارائه خدمت میکنند، باید در نظر داشت که این نوع پلتفرم به صورت نامتقارن بوده و مقیاس پذیری در سمت بیماران قابل مقایسه با مقیاس پذیری در سمت مراکز درمانی و پزشکان نیست. همینطور ابزارهای راه اندازی اثر شبکهای در دو سمت این نوع پلتفرم ها کاملاً متفاوت خواهد بود.