بهزاد سیفی
بهزاد سیفی
خواندن ۶ دقیقه·۴ سال پیش

علوم گرد و اهمیت آن در سرنوشت ملت‌ها!

در زندگی روزمره، در محل کار، جمع‌های خانوادگی یا دوستانه، اماکن عمومی مثل تاکسی و غیره جملات مختلفی را می‌شنویم و نسبت به اونا عکس‌العمل‌های مختلفی از خودمون نشون می‌دهیم. معمولاً سه نوع واکنش نسبت به جملاتی که می‌شنویم داریم یا در همان جمع و همان لحظه جمله‌ای که شنیدیم رو تایید یا رد می‌کنیم و بالاخره یک چیزی در موردش میگیم یا کلاً نظر خاصی نداریم (که مثلاً به خاطر نداشتن تخصص لازم است) و یا اینکه در موردش فکر می‌کنیم و بعداً برای خودمون یا افراد دیگر در موردش یک چیزهایی میگیم. برای اینکه مطلب بهتر جا بیفته یه تست با هم انجام بدیم. جملات زیر رو یکبار بخونید و سعی کنید نظرتون رو در موردش یادداشت کنید و یا بگید:

1- با افزایش فشار سیال در ورودی یک جریان پریستالتیک، نرخ بازدهی پمپ لزوماً افزایش نمی‌یابد.

2- مشکل ایران این است که وقتی منابع زیرزمینی را خارج می‌کند بر روی مواردی که قابلیت تولید بالا دارند سرمایه‌گذاری نمی‌کند تا بتواند درآمد خوبی را از این طریق کسب نماید.

3- روش جبرانسازی توزیع موازی برای کنترل یک سیستم گسسته تنها در یک بازه خطی کارآمد است.

4- در فرایند رشد، خود کودک شرکت کننده‌ای فعال است و دست روی دست نمی‌گذارد تا رشد بیولوژیک یا محرک‌های خارجی، کار خودشان را بکنند.

5- در مشخصه‌یابی مکانیکی بافت چربی، برای مدلسازی رفتار هایپرالاستیک بافت، مدل نئوهوکین نسبت به سایر مدل‌ها دارای عملکرد بهتری است.

6- این درست نیست که هر چه از درآمدتان باقی می‌ماند را پس‌ انداز کنید. بلکه باید هر چقدر که بعد از پس انداز کردن باقی می‌ماند را خرج کنید.

احتمالاً در مورد سوالات فرد (در صورتی که هم رشته با من نباشید) نظر خاصی ندارین و از این که نظر خاصی ندارین خیلی هم ناراضی نیستین. اما در مورد سوالات زوج می‌تونید کلی استدلال و نقد و پیشنهاد داشته باشید. برای اینکه بیشتر در جریان باشید، جملات فرد نتیجه تحقیقات منِ مهندس در دوران کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتراست. حال آنکه جملات زوج به ترتیب متعلق به جوزف استیگلیتز، ژان پیاژه و وارن بافت که جزو برترین اقتصاددانان، روانشناسان و سرمایه‌گذاران دنیا هستن که بعد از یک عمر مطالعه، آزمایش و کار علمی به یه نتیجه‌ای رسیدن که در قالب یک جمله به من و شما عرضه شد. از اونجایی که یک سر مباحث با شماره‌های زوج اصطلاحاً گرده، اسمشون رو گذاشتم علوم گرد یا Gerd Science . به طور کلی علوم گرد این ویژگی‌ها رو دارن: 1- همه فکر می‌کنن که بلدن و می‌تونن استدلال کنن و اگر بگن ما نمیتونیم یا بلد نیستیم خیلی زشته 2- این موضوعات چون گردن، وعده دادن، گزارش درست کردن و تز دادن در موردشون خیلی ساده است و در مقابل طراحی ابزاری برای اندازه گیری و ارزیابی یک سیستم که در این حوزه فعالیت می‌کند بسی دشوار است ۳- برای تشخیص اینکه یک موضوع گرده یا یک موضوع تخصصیه کافیه اونو داخل تاکسی مطرح کنین! 4- مهمترین عامل موفقیت یا شکست افراد سازمان‌ها شرکت‌ها استارتاپ‌ها اقوام خانواده‌ها و جوامع علوم گرد هستن.

سوال اصلی و چالش بامزه این است که چرا با وجود این که دلیل موفقیت یا شکست این سازمان‌ها و شرکت‌ها و ... همین علوم گرد هستن و از طرفی همه افراد نسبت به موضوعات گرد اشراف کامل دارن و حداقل احساس می‌کنن که می‌تونن در آن موضوع صاحب‌نظر باشن، ولی با این وجود موفقیت خاص موفقیت حاصل نمیشه؟


حل مشکلات و چالشهای ناشی از/ مرتبط با علوم گرد، دارای دو سطحه. سطح اول آگاهی به اون و پذیرفتنشه و سطح دوم یافتن راهکار. شاید در نگاه اول یافتن راهکار یا روش حل مسئله مهمتر یا دشوار تر به نظر برسه. ولی واقعیت اینه که معمولاً این طور نیست و گیر اصلی خیلی‌ها در شناسایی و آگاهی از میزان اهمیت اونه. به عبارت دیگه مشکل جهل مرکب است!. یعنی یک سازمان فرد خانواده کشور جامعه یا گروه خیلی وقتا نمیدونه که از کجا میخوره. یعنی نمیدونه که چی رو نمیدونه! مثلاً خیلی از کسب و کارها مخصوصاً کسب و کارهایی که بنیانگذاراش آدمهای صرفاً فنی هستن، خیلی سخت و با هزینه زیاد یاد می‌گیرن و متوجه میشن که دلیل کیفیت پایین محصولات یا خدمات و پشتیبانی مشتریان با وجود استخدام بهترین نیروهای فروش، فنی و بازاریابی، فرهنگ سازمانی غلط در مجموعه است. یعنی مسئله فرهنگ سازمانی جزو گردترین علوم گرد است که میزان اهمیت و تأثیر آن در یک استارتاپ یا بنگاه اقتصادی بزرگ بیشتر از اهمیت کیفیت محصول، قدرت چانه‌زنی وضعیت رقابت بازار و هر موضوع دیگری نباشد، کمتر نیست. بله! دقیقاً به خاطر گرد بودن موضوع است که این میزان اهمیت در چشم بسیاری از بنیان گذاران تازه کار اساساً دیده نمیشه یا میشه گفت که جزو نقاط کور فرد محسوب میشه. اگر مدیر یک مجموعه در وهله اول متوجه اهمیت این موضوعات گرد باشه یا حداقل ملتفت باشه که یه موضوعاتی که به ظاهر خیلی ساده‌ان، خیلی مهمن و موضوعات گرد زیادی هستن که اساساً او نمی‌داند که باید بداند. رسیدن به این درک یک مقام ارزشمندیه که میشه گفت بیش از نصف مسیر غلبه بر مشکلات گرد که مهمترین مشکلات هستن، در این جایگاه طی شده فرض میشه. پس از کشف نقاط کور و فهمیدن اهمیت موضوعات گرد، پیدا کردن راه برای حل این مشکلات مرتبط، دشوار نیست. اصلاً علوم گرد برای همین وجود دارن و متخصصین این علوم برای همین روی زمین راه میرن. موضوع علوم گرد به قدری مهمه که از زاویه نگاه خیلی از مفاهیم و نظام‌ها میشه بهش نگاه کرد و به اهمیتش پی برد. از دیدگاه ادیان، کسب و کارها، حکومت‌ها، دولتها، نظام سلامت، نظام سیاسی، نظام اقتصادی، خانواده و ... . پرداختن به اهمیت علوم گرد در هریک از این مقوله ها از حوصله این نوشته خارجه و در عین حال خیلی هم سخت نیست. ولی بد نیست یک اشاره‌ای به چند تا از این مفاهیم بامزه بکنیم:

مثال اول، نظام سلامت: مثلاً تو همین کرونا واقعاً حل چالش کنترل بیماری یا جلوگیری از شیوع آن با استفاده از ابزارهای مرتبط با علوم گرد، به مراتب موثرتر و البته دشوارتره. خیلی از دولت‌ها و مقامات مسئول پدرشون در اومد که مسئله رعایت پروتکل‌های بهداشتی رو فرهنگ‌سازی کنن. یا مثلاً در موضوع خودکشی رزیدنتها، وزارت بهداشت متوجه نمیشه که چالش اصلی چالش منابع انسانیه که خودش یک علمه و باید متخصص علم بیاد برای حل مسئله چاره‌ای بیندیشه و مثال دیگر اینکه با اینکه طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی سلامت دارای ۷ تا مولفه است، ولی آدما وقتی صحبت سلامت میشه عمدتاً ذهنشون سلامت جسم یا سلامت فیزیکی رو تداعی میکنه. چون سلامت روان، سلامت معنوی سلامت اجتماعی و ... جزو علوم گردن و با اینکه مهمترین و اصلاً دلیل خیلی از مشکلات سلامت جسم هم همونا هستن، ولی دیده نمیشن.

مثال دوم، ادیان و امور معنوی: اصلاً فلسفه وجودی و هدف ادیان هم، رشد انسان در مسائل گرده. اگر یکم دقت کنیم، اساساً نظام تنبیه و تشویق در اسلام هم بر همین اساسه. ولی چون موضوعات گردن افراد سخت متوجه نقطه ضعف شون میشن. مثلاً هر جا صحبت از حق الناس باشه، افراد اولین چیزی که به ذهنشون میرسه چیزهایی مثل بدهی یا دین مالیه که ممکنه به کسی داشته باشن. در صورتیکه تعداد و شدت گناهانی که که مربوط به مسائل غیر مادی میشه، بسیار بیشتره. خیلی از آدمها اصلاً متوجه ارتکاب به چنین معصیتی نمی‌شن و عذاب وجدان هم نمی‌گیرن.

مثال سوم، کسب و کار: همونطور که بالا هم گفتم، اگر کسب و کارهایی که با هم رقابت می‌کنن رو تحلیل کنیم، خیلی وقتا می‌بینیم که بعضی کسب و کارها با اینکه کیفیت و قیمت محصول یا خدمت‌شون به مراتب مناسبتر از رقیبه ولی در رقابت عقب می افتن. در اینجا مهمترین چالش اینه که مدیران کسب و کار اول باید متوجه بشن که دلیل اساساً چیه و بعد چاره کنن. خیلی وقتا انگیزه ناکافی کارمندان، عدم شناخت جنبه‌های روانشناسی مشتری و مباحثی از این دست ریشه مسائله ولی مدیران به جای حل ریشه‌ای مسئله به روش‌هایی برای حل سطحی مانند بازاریابی اگرسیو کد تخفیف و غیره رو میارن.

اقتصاد، سیاست، بازاریابی، جامعه شناسی، مدیریت، رهبری و اخیراً استارتاپ، نوآوری، کارآفرینی و ... جزو موضوعات گردی هستن که باید شدیداً برحذر بود!

علوم انسانیاستارتاپکارآفرینیمدیریتسلامت دیجیتال
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید